کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستقیم
لغتنامه دهخدا
مستقیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقامة. راست و معتدل . (منتهی الارب ). معتدل . (از اقرب الموارد). راست که ضد کج باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استقامة شود : یکی را حب جاه از جاده ٔ مستقیم به بیراه افکنده . (کلیله و دمنه ).بنوشته هفت چرخ ...
-
واژههای مشابه
-
صراط مستقیم
لغتنامه دهخدا
صراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (اِخ ) چند منظومه است از جمله مثنویی است از امیر حسینی شاعر متوفی به سال 717 هَ . ق . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 379 شود.
-
صراط مستقیم
لغتنامه دهخدا
صراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراطالمستقیم . رجوع به همین کلمه شود.
-
قیاس مستقیم
لغتنامه دهخدا
قیاس مستقیم . [ س ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی در مقابل قیاس خلف . رجوع به قیاس خلف شود.
-
حرکت مستقیم
لغتنامه دهخدا
حرکت مستقیم . [ ح َ رَ ک َ ت ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل حرکت دوری . حرکتی که بر خط مستقیم باشد. (دستورالعلماء). || حرکت اینی . جابجا شدن جسم . و به این اصطلاح اعم است از حرکت مستقیم به معنی نخست و حرکت منحنی و دوری . (دستورالعلماء).
-
خط مستقیم
لغتنامه دهخدا
خط مستقیم . [ خ َطْ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط راست . (آنندراج ). اقصر خطی که مابین دو نقطه ٔ مفروضه رسم کنند. (ناظم الاطباء). خطی که در دستگاه دکارتی معادله ٔ آن 0=c+by+ax باشد و در هندسه ، تصویری مشخص آن دو نقطه است .
-
جستوجو در متن
-
مستقیمی
لغتنامه دهخدا
مستقیمی . [م ُ ت َ ] (حامص ) مستقیم بودن . رجوع به مستقیم شود.
-
کج اندیش
لغتنامه دهخدا
کج اندیش . [ ک َ اَ ] (نف مرکب ) که کج و ناراست اندیشد. که اندیشه ٔ مستقیم ندارد. کجرای . مقابل مستقیم الرأی . رجوع به کجرای شود.
-
مستقیماً
لغتنامه دهخدا
مستقیماً. [ م ُ ت َ مَن ْ ] (ع ق ) بطور مستقیم . بدون اعوجاج و بطور راست . || یک سر. یک سره . || بدون واسطه و رابطه . رجوع به مستقیم شود.
-
راست پران
لغتنامه دهخدا
راست پران . [ پ َ ] (ق مرکب ) مقابل پروازکنان . صف و دف . (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) ج ِ راست پر. که پر و جناح راست و مستقیم دارد. || (نف مرکب ) که براست و مستقیم پرواز دهد. مستقیم پراننده .
-
عرقال
لغتنامه دهخدا
عرقال . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد کج رو که به راه مستقیم نیاید و ثبات نورزد. (منتهی الارب ). آنکه بر رشد و راه راست خود، مستقیم نگردد. (از اقرب الموارد).
-
روده ٔ راست
لغتنامه دهخدا
روده ٔ راست . [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راست روده . معاء مستقیم . (لغات فرهنگستان ). رجوع به روده و معاء مستقیم شود.
-
کژراهی
لغتنامه دهخدا
کژراهی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) گمراهی . انحراف از راه راست . دوری از طریق مستقیم .