کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستطیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستطیع
لغتنامه دهخدا
مستطیع. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطاعة. صاحب استطاعت و صاحب قدرت . (غیاث ) (آنندراج ). قادر. توانا. توانگر. باتوان . رجوع به استطاعة شود. || واجب الحج . آنکه مال و توانائی وی به حدی باشد که حجةالاسلام بر او واجب شود. رجوع به حج شود.
-
جستوجو در متن
-
واجب الحج
لغتنامه دهخدا
واجب الحج . [ ج ِ بُل ْ ح َج ج ] (ع ص مرکب ) کسی که استطاعت رفتن بکعبه را داشته باشد. مستطیع.
-
حجه خر
لغتنامه دهخدا
حجه خر. [ ح َج ْ ج ِ خ َ ] (نف مرکب ) کسی که برای میت مستطیع وکیل انتخاب کند و حجه فروش را در برابر مزدی بحج فرستد.
-
حجه فروش
لغتنامه دهخدا
حجه فروش . [ ح َج ْ ج ِ ف ُ ] (نف مرکب ) آنکه به نیابت از میت مستطیع و واجب الحج در ازاء مزدی حج گزارد. معافر . (مهذب الاسماء). و غالباً خریداران حج بکسی مراجعه میکنند که خود بحج رفته و از نظر مذهبی مورد اطمینان باشد و چه بسا کسانی در این کار تخصص یا...
-
استطاعة
لغتنامه دهخدا
استطاعة. [ اِ ت ِ ع َ ] (ع مص ) استطاعت . توانستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). قدرت . (غیاث ). وسع. وسعت . سِعه . تمکن . امکان . مکانت . قوة. اقتدار. مقدرت . توان . توانائی . طاقت : بیش از اندازه ٔ قدرت و استطاعت خدمت میکردند. (ترجمه ٔ تاری...
-
داشتن
لغتنامه دهخدا
داشتن . [ ت َ ] (مص ) دارا بودن . مالک بودن . صاحب بودن چیزی را. صاحب آنندراج گوید: داشتن ، معروف و این گاهی یک مفعول دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید:فلانی زور دارد و یا ملک دارد و گاهی دو مفعولی آید چنانکه گوید: فلانی فلانی را دوست میدارد : از...