کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستخرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستخرج
لغتنامه دهخدا
مستخرج . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) بیرون آورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). به در آورده شده . بیرون کرده شده . مشتق و منشعب شده : آنچه حال را در این موضع بیان خواهم کرد سه بحر است کی آن رااز جمله ٔ بحور دایره ٔ سریع می نهند یکی مستخرج از سبب دوم آن ... (الم...
-
مستخرج
لغتنامه دهخدا
مستخرج . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) بیرون آورنده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استخراج شود. || آنکه مأمور تعیین و وصول مالیات ارضی است . کهبد. گهبذ. جهبذ : تدبیر این باید ساخت که بزودی این چه خواسته آمده است راست کند تا حاجت نیاید که مستخرج فرستند و برات...
-
جستوجو در متن
-
ثین
لغتنامه دهخدا
ثین . (ع اِ) مستخرج مروارید از دریا. || مثقب مروارید.
-
مجتلب
لغتنامه دهخدا
مجتلب . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) برکشیده . بیرون کشیده . استخراج شده . مُستَخرَج . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و به سبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاءبحور دایره ٔ مختلفه مفاعیلن از طویل و مستفعلن از بسیط و فاعلاتن از مدید، نا...
-
ذمارالقرن
لغتنامه دهخدا
ذمارالقرن . [ ] (اِخ ) در رساله ٔ معادن مستخرج از کتاب الاکلیل حسن الهمدانی (چ حیدرآباد در دنبال کتاب الجماهر بیرونی ) آمده است که : و فی مسار من بلد حرّان معدن ذهب و فی ذمارالقرن معدن نحاس احمر جید.
-
معتبره
لغتنامه دهخدا
معتبره . [ م ُ ت َ ب َ رَ ] (ع ص )مؤنث معتبر. با اعتبار. مورد اعتماد : آنچه مسطور است از کتب معتبره ٔ این فن ّ... مستخرج و مستنبط است . (تاریخ نگارستان ). و رجوع به معتبر شود.
-
اسماعیلی
لغتنامه دهخدا
اسماعیلی . [ اِ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن اسماعیل . حافظ. از مردم گرگان . متوفی بسال 371 هَ . ق . او راست : مستخرج . و معجم . و مسند در حدیث . (اعلام زرکلی ج 1 ص 30).
-
آخته
لغتنامه دهخدا
آخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) اَخْته . آهخته . آهیخته . کشیده . برکشیده . آهنجیده . لنجیده . مسلول . مشهر. بیرون کرده . برآورده . بیرون کشیده . مستخرج . || درازکرده . ممدود. ممدوده . مبسوط. || برافراشته . مرفوع . بلندکرده . برفراشته . || بردوخته به (چ...
-
شیبة
لغتنامه دهخدا
شیبة. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن یوسف شیبانی نیشابوری ملقب به ابوعبداﷲ و معروف به ابن الاخرم . (250 - 344 هَ . ق .). صدرالمحدثین لقب داشت . او راست : مستخرج و مسند کبیر. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 17).
-
منانی
لغتنامه دهخدا
منانی . [ م ِ / م َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مانی . مانوی . منسوب به مانی برخلاف قیاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مانی و مانوی شود.- قلم منانی ؛ خطی مستخرج از فارسی و سوریانی که مانی مخترع آن است . (از الفهرست ابن الندیم ، یادداشت ایضاً)...
-
پله آس و ملی زاندر
لغتنامه دهخدا
پله آس و ملی زاندر. [ پْل ِ/ پ ِ ل ِ وَ م ِ ] (اِخ ) نمایشنامه ٔ غنائی شامل ده بخش و سیزده پرده . رساله ٔ مستخرج از درام موریس مترلینک به همین نام و موسیقی آن تصنیف کلود دبو می باشد (1902م .). این تصنیف به علّت تازگی سبک نمایش و لحن موسیقی خود قابل ت...
-
بیدل
لغتنامه دهخدا
بیدل . (اِخ ) جان . (1615-1662 م .) مؤسس اونیتاریانیسم در انگلستان . در نتیجه ٔ مطالعات کتاب مقدس ، اعتقادش از تثلیث سلب شد و عقیده ٔ خود را در دوازده دلیل مستخرج از کتاب مقدس نوشت اما بسبب نشر این مقاله بزندان افتادو از آن ببعد نیز مکرر محبوس و چند...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) اسحاق بن بکر شافعی . وی ساکن بلخ بود و در آنجا تدریس می کرد و جماعتی از علما از درس او مستخرج شدند که از جمله ٔ آنان علی بن محمدبن احمدبن حسن معروف به ابوالحسن طریف است . (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 125).
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم بن یزید اسفراینی ، ملقب به حافظ. او راست : مستخرج ابی عوانة ونیز او مسند مسلم را مختصر کرده است . وفات یعقوب به سال 316 هَ . ق . بود. (از یادداشت مؤلف ). او در جستجوی حدیث به سیر و سیاحت در شام و مصر و عرا...