کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستجاب
لغتنامه دهخدا
مستجاب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استجابة. پاسخ داده شده . جواب داده شده . (اقرب الموارد)(از غیاث ). رجوع به استجابة شود. || پذیرفته شده دعا و برآورده شده حاجت . (اقرب الموارد). قبول کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مقبول . پذیرفته . انجام...
-
جستوجو در متن
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ] (ع ، اسم فعل ) ای خدا مستجاب کن . چنین بادا. چنین کن . (منتهی الارب ). آمین . و رجوع به آمین شود.
-
مستجب
لغتنامه دهخدا
مستجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) جواب داده شده ، و آن مخفف مستجاب است و در شعر ذیل از مثنوی مولوی آمده است : گبر گوید هست عالم نیست رب یاربی گوید که نبود مستجب . مولوی (مثنوی ).
-
ابوعبید
لغتنامه دهخدا
ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) البسری و بسری قریه ای است به حوران دمشق . او یکی از زهاد و گویند مستجاب الدعوه بوده است . رجوع به ج 4 صفةالصفوه ص 216 شود.
-
مرغ آمین
لغتنامه دهخدا
مرغ آمین . [ م ُ غ ِ ] (اِخ ) در اصطلاح منجمان ستاره ٔ کف الخضیب ، زیرا که نزد منجمان مقرر است که هر کس که وقت طلوع کف الخضیب دعا کند مستجاب شود. (از غیاث ) (از آنندراج ). || در اعتقاد عامه فرشته ای است که در هوا پروازکند و همیشه آمین گوید و هر دعایی...
-
ابن الفخار
لغتنامه دهخدا
ابن الفخار. [ اِ نُل ْ ف َخ ْ خا ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عمربن الفخار، از مردم قرطبه . او به اشعار و نوادر عرب واقف و گویند مستجاب الدعوه بوده است . و در 419 هَ .ق . وفات کرده است .
-
ناپذیرفته
لغتنامه دهخدا
ناپذیرفته . [ پ َ رُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نامقبول . مردود. قبول نشده . مستجاب نشده . تصویب نشده : عذرهای دگرم هست و نگویم زین بیش ناپذیرفته بود عذر چو بسیاربود.امیرمعزی .
-
ابوعبدالرحمن
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالرحمن . [ اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ ) عبداﷲبن شقیق البصری . تابعی است و از ام ّالمؤمنین عائشه و عمر و ابوهریره روایت کند و گویند مستجاب الدعوه بوده است . رجوع بصفةالصفوه ج 3 ص 136 شود.
-
باروسی
لغتنامه دهخدا
باروسی .(اِخ ) ابوالحسن سلم بن الحسن الباروسی . ابوعبدالرحمن سلمی در تاریخ صوفیه از او نام برده است و گوید وی از قدماء صوفیه نیشابور و مستجاب الدعوه و استاد حمدون قصاب بود. (معجم البلدان : باروس ) (انساب سمعانی ).
-
برصواب
لغتنامه دهخدا
برصواب . [ ب َ ص َ ] (ص مرکب ) صائب . درست : چون می بینم که رأی شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد. (گلستان سعدی ).جهانت خوش و رفتنت برصواب عبادت قبول و دعا مستجاب .سعدی .
-
درگیر شدن
لغتنامه دهخدا
درگیر شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرفتار شدن . دچار آمدن . دچار خوردن . برخورد کردن . مواجه شدن . در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن ، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است . || شروع شدن . درگرفتن . آغازیدن : درگیر شدن جنگ بین المللی . (یادداشت م...
-
بسوس
لغتنامه دهخدا
بسوس . [ ب َ ] (اِخ ) بنت منقذالتمیمیة نام افسانه ای زنی شوم که شوهرش را سه دعای مستجاب بخشیدند. او گفت دعایی کن تا مرا حق تعالی خوبروتر از زنان بنی اسرائیل گرداند. مرد دعا کرد و تیر دعای او به هدف اجابت رسید. زن از وی برگشته اراده ٔ گناه و سیآت کرد....
-
پذیرفته
لغتنامه دهخدا
پذیرفته . [ پ َ رُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) مقبول . مبرور. پذرفته . قبول کرده : حج ّ پذیرفته ، حج ّ مَبروُر. پذیرفته باد حج تو،برّاﷲ حَجَک . || متعهّد. پذیرفته . || متعهّد. آنچه برعهده گرفته باشند. آنچه تقبّل کرده باشند : چنین هم پذیرفته او را سپارتو بیدا...
-
غراب بین
لغتنامه دهخدا
غراب بین . [ غ ُ ب ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غراب البین . رجوع به غراب البین شود : فغان از این غراب بین و وای اوکه در نوا فکندمان نوای او. منوچهری .غراب بین نیست جز پیمبری که مستجاب زود شد دعای او. منوچهری .غراب بین نای زن شده ست از آن سته شدم...