کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسبج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسبج
لغتنامه دهخدا
مسبج . [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ) گلیم سیاه پوشیده . (منتهی الارب ). || کساء مسبج ؛ گلیم پهن و عریض . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
مثبج
لغتنامه دهخدا
مثبج . [ م ُ ث َب ْ ب َ ](ع ص ) سخن و یا مکتوب درهم پیچیده و مشوش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تثبیج شود. || تعمیه شده و بیان ناکرده . (ناظم الاطباء).
-
مثبج
لغتنامه دهخدا
مثبج . [ م ُ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تعمیه کند در سخن و خط و بیان نکند آن را.(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که در سخن و یا مکتوب تعمیه می کند و آن را درهم و مغشوش می گذارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبیج شود.