کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساندة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساندة
لغتنامه دهخدا
مساندة. [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مسانده . مساندت . قوت دادن کسی را و یاریگری کردن او را.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاداش دادن کسی را بر کاری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شعر مختلف الردفین گفتن . (منتهی الارب ). مخالفت افکندن میان قوافی . ...
-
مساندة
لغتنامه دهخدا
مساندة. [ م ُ ن ِ دَ ] (ع ص ) مؤنث مساند که نعت فاعلی است از مسانَدَة. رجوع به مساند و مساندةشود. || ناقة مساندة؛ شتر ماده ٔ بلندسینه و بلندپیش یا شتر ماده ٔ سخت قوی که بعض عضو آن قوت می دهد بعض را. (منتهی الارب ). ناقه ای که صدر و مقدم او بلند باشد...
-
واژههای مشابه
-
مسانده
لغتنامه دهخدا
مسانده . [ م ُن َ دَ / دِ ] (ع مص ) مساندت . رجوع به مساندة شود.
-
واژههای همآوا
-
مساندت
لغتنامه دهخدا
مساندت . [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مساندة و مسانده . کمک کردن و یاریگری کردن کسی را. رجوع به مساندة شود.
-
جستوجو در متن
-
مساندت
لغتنامه دهخدا
مساندت . [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) مساندة و مسانده . کمک کردن و یاریگری کردن کسی را. رجوع به مساندة شود.
-
مساند
لغتنامه دهخدا
مساند. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مساندة. رجوع به مساندة شود.
-
یاریگری
لغتنامه دهخدا
یاریگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) یاری . امداد. اعانت : گر آید به یاریگری شهریاروگر نی به تاراج رفت آن دیار. نظامی .- یاریگری کردن ؛ اصراخ . مساعفه . مسانده . (منتهی الارب ). کمک کردن .