کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسامح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسامح
لغتنامه دهخدا
مسامح . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مسامحة. آشتی کننده و در کاری با کسی آسانی کننده ودیرکننده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مسامحة شود.
-
جستوجو در متن
-
مسامحه کار
لغتنامه دهخدا
مسامحه کار. [ م ُ م َ ح َ / م ِ ح ِ ] (ص مرکب ) سهل انگار. مسامح . متساهل . و رجوع به مسامحه شود.
-
آسان گذار
لغتنامه دهخدا
آسان گذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) سَمح : رفیقی نیک یار از لشکری به دلی آسان گذار از کشوری به . (ویس و رامین ).|| سهل انگار. مسامح . سهل .
-
مضایق
لغتنامه دهخدا
مضایق . [ م ُ ی ِ ](ع ص ) سختگیر. تنگ گیرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : ... بر مقتضای فرمان سوی ایشان رفت و آنچه واجب بود از وظایف این خدمت بجای آورد واسترضاء جوانب ... از مضایق و مسامح و منافق و مناصح ... به اتمام رسانید. (مرزبان نامه چ...