کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساحر
لغتنامه دهخدا
مساحر. [ م َ ح ِ ] (ع اِ) سَحر. اعلای سینه : انتفخ مساحره و یا سحره ؛ از حد مرتبه ٔخود تجاوز کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به سحر شود.
-
واژههای همآوا
-
مساهر
لغتنامه دهخدا
مساهر.[ م ُ هَِ ] (ع ص ) شب زنده دار. رجوع به مساهرة شود.
-
مصاحر
لغتنامه دهخدا
مصاحر. [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) آنکه آشکارا حرب کند نه به فریب ، و همچنین است در غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه آشکارو در صحرا با حریف خود جنگ کند نه به فریب . || آنکه هر کاری را آشکارا کند. (ناظم الاطباء).
-
مصاهر
لغتنامه دهخدا
مصاهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) دامادخسری کننده . || خویش سببی : آنگه اسماعیل را و قبیله ٔ جرهم را حج فرمود و مناسک بیاموخت و ایشان مصاهران اسماعیل بودند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به مصاهرت و مصاهرة و مصاهره شود.