کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مساجاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مساجاة
لغتنامه دهخدا
مساجاة. [ م ُ ] (ع مص ) مس کردن . (منتهی الارب ). لمس کردن . (اقرب الموارد). || واکوشیدن و معالجت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
واکوشیدن
لغتنامه دهخدا
واکوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تعالج . مروسیدن . معالجت . مساجات . مساجاة. (یادداشت مؤلف ).- با کسی یا چیزی واکوشیدن ؛ ممارست . مزاوله . معالجه . (یادداشت مؤلف ): منازعه و نزاع ؛ با کسی در چیزی واکوشیدن . احتکاک ؛ با کسی واکوشیدن . (زوزنی ).
-
مروسیدن
لغتنامه دهخدا
مروسیدن . [ م َ دَ ] (مص ) عادت کردن به چیزی . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آموخته شدن . (ناظم الاطباء). || رنج بردن در کاری به وقت بی چیزی و مفلسی . (برهان ) (از جهانگیری ). رنج بردن به کاری . (انجمن آرا) (آنندراج ). || واکوشیدن . مم...