کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزنم
لغتنامه دهخدا
مزنم . [ م ُ زَن ْ ن َ] (ع ص ، اِ) شتران ریزه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اشتر خرد. (مهذب الاسماء). || پسرخوانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مردی به قومی چسبیده که نه از ایشان بود. (منتهی الارب ) (اقر...
-
جستوجو در متن
-
مزنمة
لغتنامه دهخدا
مزنمة. [ م ُ زَن ْ ن َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مزنم . شتری که پاره ای از گوش آن بریده آویزان گذاشته باشند: ناقة مزنمة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
پسر
لغتنامه دهخدا
پسر. [ پ ُ / پ َ س َ ] (اِ) پور. پوره . (برهان قاطع). پُس . فرزند نرینه . ریکا. ابن . ولد. ریمن ؟. (برهان قاطع). واد؟. (برهان قاطع). ابنم . (منتهی الارب ) : پسر بُد مر او را یکی خوبروی هنرمند و همچون پدر نامجوی . فردوسی .بخوردن نشستند با یکدگرسیاوش پ...