کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مذرق
لغتنامه دهخدا
مذرق . [ م ُ ذَرْ رَ ] (ع ص ) لبن مذرق ؛ شیر آب آمیخته . (منتهی الارب ). مذیق . (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به تذریق شود.
-
مذرق
لغتنامه دهخدا
مذرق . [ م ُ رِ ] (ع ص ) سرگین اندازنده . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ): اذرق الطائر؛ زرق . (اقرب الموارد)؛ رمی بسلحه . (متن اللغة). نعت است از اذراق . رجوع به اذراق شود. || زمین که گیاه ذرق رویاند. نعت است از اذراق . رجوع به مذرقة و اذراق شود.
-
مذرق
لغتنامه دهخدا
مذرق . [ م ُذْ ذَ رِ ] (ع ص ) آمیزنده سرمه را با عصیر گیاه ذرق که اسپست دشتی باشد. (ناظم الاطباء): اذرقت المراءة بالذرق ؛ اکتحلت به . (متن اللغة).