کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزداة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزداة
لغتنامه دهخدا
مزداة. [ م ِ ] (ع اِ) مزدات . رجوع به مزدات شود.
-
واژههای مشابه
-
مزداه
لغتنامه دهخدا
مزداه . [ م َ ] (اِخ ) مزدا. خدای بزرگ آریائیها. توضیح آنکه از لحظه ٔ ورود ایرانیان به عرصه ٔ تاریخ ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدائی آنها برخورد میکنیم یکدسته به پرستش میترا مشغولند که آن هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دسته ٔ دیگر که خدای بزرگ آنه...
-
مزداه اهور
لغتنامه دهخدا
مزداه اهور. [م َ اَ ] (اِخ ) مزدااهورا. رجوع به مزدااهورا شود.
-
واژههای همآوا
-
مزدات
لغتنامه دهخدا
مزدات . [ م ِ ] (ع اِ) مزداة. مغاک گَوز انداختن ، به فارسی خانج است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغاکی که در گردو بازی ، گردکان در آن می افتد و آن را به فارسی خانج گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مزداة شود.
-
جستوجو در متن
-
مزدات
لغتنامه دهخدا
مزدات . [ م ِ ] (ع اِ) مزداة. مغاک گَوز انداختن ، به فارسی خانج است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغاکی که در گردو بازی ، گردکان در آن می افتد و آن را به فارسی خانج گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مزداة شود.
-
مزدا
لغتنامه دهخدا
مزدا. [ م َ ] (اِخ ) به لغت اوستا آفریدگار و خلاق عالم . (ناظم الاطباء) : ای مزدا به ما پناه نیرومند بخش . (گاتها سرودهای زردشت ص 6). باشد که به خود ارزانی داریم و دریابیم ای مزداپناه دیرپایای ترا. (یسنا، بخش 2 هات 41 قطعه ٔ 4 ص 42). مزداه . مزدااهور...
-
مزداهی
لغتنامه دهخدا
مزداهی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مزداه . مزدائی . ایزدانی که بر روی سکه های هند و سکائی دیده میشود معرف نوعی دیگر از آئین مزداهی است که تحت نفوذ عقاید و شرایع هندی در ایران شرقی به وجود آمده بود. (ایران در زمان ساسانیان ص 53).