کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزدا
لغتنامه دهخدا
مزدا. [ م َ ] (اِخ ) به لغت اوستا آفریدگار و خلاق عالم . (ناظم الاطباء) : ای مزدا به ما پناه نیرومند بخش . (گاتها سرودهای زردشت ص 6). باشد که به خود ارزانی داریم و دریابیم ای مزداپناه دیرپایای ترا. (یسنا، بخش 2 هات 41 قطعه ٔ 4 ص 42). مزداه . مزدااهور...
-
واژههای همآوا
-
مزدع
لغتنامه دهخدا
مزدع . [ م ِ دَ ] (ع ص ) رسا و زود دریابنده ٔ کار و درآینده در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مزده
لغتنامه دهخدا
مزده . [ م َ دَ ] (اِخ ) مزدا. رجوع به مزدا در شود.
-
مزدااهورا
لغتنامه دهخدا
مزدااهورا. [ م َ اَ ] (اِخ ) (مرکب از مزدا+ اهورا). و رجوع به «اهورا» و «مزدا» و «اهورامزدا» در شود.
-
مزداپرست
لغتنامه دهخدا
مزداپرست . [ م َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ مزدا. رجوع به مزدا و اهورامزدا شود.
-
مزدائی
لغتنامه دهخدا
مزدائی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مزدا. مزداهی . رجوع به مزداهی شود.
-
مزد
لغتنامه دهخدا
مزد.[ م َ ] (ع اِ) سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : مارأینا مزداً فی هذا العام ؛ أی برداً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نوعی از گائیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مزداه
لغتنامه دهخدا
مزداه . [ م َ ] (اِخ ) مزدا. خدای بزرگ آریائیها. توضیح آنکه از لحظه ٔ ورود ایرانیان به عرصه ٔ تاریخ ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدائی آنها برخورد میکنیم یکدسته به پرستش میترا مشغولند که آن هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دسته ٔ دیگر که خدای بزرگ آنه...
-
مزدیسن
لغتنامه دهخدا
مزدیسن . [ م َ دَ ی َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از «مزده » + «یسن ») پرستنده ٔ مزدا. پرستنده ٔ خدای یگانه . (از یشت ها تألیف پورداود ج 1 ص 28). مزده یسن . پیرو مزدیسنا: ...و مزدیسن یعنی خداپرست ، چه مزد و مزدا نام خدا و «یسن » ستایش خدای است و یسن...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (اِ) این کلمه اوستایی و بمعنی کوه است و در یسنا 1 فقره ٔ 14 و یسنا 2 فقره ٔ 14 و یسنا 3 فقره ٔ 16 و غیره آمده . در دو سیروزه ٔ کوچک و بزرگ در فقره ٔ 28 زمین ایزد نیک کنش و کوه اوشیدرن و همه ٔ کوههای رفاهیت راستی بخشنده و فر کیانی مزدا آفر...
-
مزده پرست
لغتنامه دهخدا
مزده پرست . [م َ دَ / دِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پیرو آئین مزده . که مزده را پرستد. مزداپرست . زردشتی . ج ، مزده پرستان : این کار اکنون موافق اخلاق تنفرآور است ولی برای شرقیان مزده پرست اهمیتی نداشت . (از ایران باستان ج 3 ص 2065). رجوع به مزده و مزدا شود...
-
مزدیسنی
لغتنامه دهخدا
مزدیسنی . [ م َ دَ ی َ ] (حامص مرکب ) به لغت زند خداپرستی . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ، اِ مرکب ) زردشتی . مزدیسنی و جمع آن مزدیسنان اسمی است که به زرتشتیان میدهیم . (یسنا ج 1 تألیف پورداود ص 24). پرستنده ٔ مزدا. زردشتیان کلمه ٔ «مزدیسنا» را به صور...
-
مزدیسنا
لغتنامه دهخدا
مزدیسنا. [ م َ دَ ی َ ] (اِخ ) (مرکب از «مزده »، به معنی دانا و در عرف آئین زرتشتی به خدای یگانه اطلاق میگردد + «یسنا» به معنی ستایش ) کلمه ای است اوستائی ، همان زبانی که بخشی از کتاب دینی اوستا بدان بر زبان زرتشت جاری شده است . دین آورده ٔ زرتشت . آ...