کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزخرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزخرف
لغتنامه دهخدا
مزخرف .[ م ُ زَ رَ ] (ع ص ) آراسته . (آنندراج ). آراسته ظاهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر چیز آراسته . آرایش داده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بکاخ اندرون صفه های مزخرف در صفه ها ساخته سوی منظر. فرخی .سدره وفردوس مزخرف شودچون بزنندش به ص...
-
جستوجو در متن
-
مزخرفة
لغتنامه دهخدا
مزخرفة. [ م ُ زَ رَ ف َ ] (ع ص ) مؤنث مزخرف . رجوع به مزخرف شود.
-
ماچیدن
لغتنامه دهخدا
ماچیدن . [ دَ ](مص ) بوسه زدن . (ناظم الاطباء). بوسیدن : فوقیا! می ماچمت لبها که غیر از تو اگردر مزخرف نشاءة صاف حقیقت داده اند.فوقی (از آنندراج ).
-
قاف و دال
لغتنامه دهخدا
قاف و دال . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علامت اختصاری قول و دلیل . قول و دلیل . || مزخرف . هرزه . || هرزه گوئی . || هرزه کاری . || طمطراق . کش و فش . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
ملفق
لغتنامه دهخدا
ملفق . [ م ُ ل َف ْ ف َ ] (ع ص ) سخن دروغ آراسته و مزخرف . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برساخته . بساخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملفقة شود.
-
ملفقة
لغتنامه دهخدا
ملفقة. [ م ُ ل َف ْ ف َ ق َ ] (ع ص ) احادیث ملفقة؛ سخنهای دروغ آراسته و مزخرف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با هم آورده به دروغ . مزخرفه ٔ به باطل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مصفف
لغتنامه دهخدا
مصفف . [ م ُ ص َف ْ ف َ ] (ع ص ) صف زده . صف کشیده : آن فیلان مزخرف و هیاکل مصفف که جنه ٔ واقیه و عده ٔ باقیه ٔ ایشان بودند بگذاشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 355).
-
مزخرفات
لغتنامه دهخدا
مزخرفات . [ م ُ زَ رَ ] (ع اِ) ج ِ مزخرف . دروغها که مثل راست آراسته شده باشد. (آنندراج ). دروغها و سخن های بی اصل و لاطائل . (ناظم الاطباء). جمع مزخرف به معنی دروغهائی که مثل راست آراسته شده باشند. (غیاث اللغات ). اباطیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا...
-
دری وری
لغتنامه دهخدا
دری وری . [ دَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حرف یاوه و مفت و مزخرف و بی ربط. (فرهنگ لغات عامیانه ). هذیان . چرند و پرند. سخن بیهوده . لاطائل . (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن بی سروته .- دری وری گفتن ؛ پرت و پلا گفتن . ول گفتن . پرت گفتن . مغالطه کردن . جو...
-
متل
لغتنامه دهخدا
متل . [ م َ ت َ ] (اِ) قصه های کوچک خوش آینده و حکایتهای خرافی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). داستانهای غیرواقعی که بیشتر قهرمان های آن جانوران ، دیوان و پریان هستند و برای سرگرمی و خوش آیند کودکان گفته و یا نوشته شود : لیک پیش اهل حل و عقد عصر ما کن...
-
مزیف
لغتنامه دهخدا
مزیف . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) درهم ناسره و ناروان گشته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مردود و باطل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : عبارتی چند مزیف از طامات صوفیان بگرفته اند. (کیمیای سعادت ). و چون علاءالدین کودک بود... و در مذهب مزیف و ...
-
شور و مور
لغتنامه دهخدا
شور و مور. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) شوم و ضعیف ، چه شور بمعنی شوم و نحس و نامبارک و مور بمعنی حقیر و ضعیف است و هرگاه خواهند کسی را یا چیزی را به زبونی و ناتوانی و حقارت وانمایند گویند «شور و مور است ». (برهان ). درمانده و ضعیف و ناتوان و حقیر و...
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م ُ ذَهَْ هََ ] (ع ص ) زراندودکرده شده . (غیاث اللغات ). مطلی . زرداندود. زرین . به زرکرده . مزوق .مزخرف . ذهیب . زرنگار. (یادداشت مؤلف ) : سپید است دستار لیکن مذهب سیاهست جبه ولی رنگ بسته . خاقانی .سلطان ... ابوالعلاء را با جامه و استری با...
-
ول
لغتنامه دهخدا
ول . [وِ ] (ص ) رها. سرخود. آزاد. غیرمقید. مطلق العنان .- ول دادن ؛ رها کردن . سر دادن .- ول شدن ؛ رها شدن .- ول کردن ؛ رها ساختن . سر دادن . مرخص کردن . || در تداول ، سرخود. مطلق العنان . بیکار. عاطل و باطل ، و در ترکیب های زیر به کار رود در همین...