کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزبله
لغتنامه دهخدا
مزبله . [م َ ب ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) زبیل دان و آن جائی که از خانه و یا کوچه که در آن زبیل و خاکروبه و خاشاک ریزند. (ناظم الاطباء). خاکروبه دان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرگین دان . (دهار). جای سرگین . زبیل دان . زباله دان . جای کثافت و زبال...
-
واژههای مشابه
-
مزبلة
لغتنامه دهخدا
مزبلة. [ م َ ب َ / ب ُ ل َ ] (ع اِ) سرگین جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مَزابل . جای سرگین انداختن . (اقرب الموارد).و جای نجاست انداختن . این اسم ظرف است مأخوذ از زِبل که به معنی سرگین است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
کلجان
لغتنامه دهخدا
کلجان . [ ک َ ] (اِ مرکب ) مزبله را گویند و آن جایی باشد که خاکروبه و پلیدیها در آن ریزند. (برهان ). مزبله . (جهانگیری ). مزبله ومحل خاکروبه و پلیدیها. (ناظم الاطباء). کلچان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلج و کلچ و کلچان شود.
-
شنکسه
لغتنامه دهخدا
شنکسه . [ ش َ ک َ س َ / س ِ ] (اِ) شنگله . آلت تناسل . || مزبله . || جامه ٔ چرکین . (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگله شود.
-
تراره
لغتنامه دهخدا
تراره . [ ت َ رَ / رِ ] (ص ، اِ) ترس و ترسو و جبان . || مزبله . (ناظم الاطباء) (استینگاس ).
-
زبیلدان
لغتنامه دهخدا
زبیلدان . [ زَ ] (اِ مرکب ) خاکروبه دان و جایی که در آن خاکروبه جمع کنند، و توامره نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به زبلدان ، مزبله ، زبیلدانی شود.
-
مرعس
لغتنامه دهخدا
مرعس . [م ِ ع َ ] (ع ص ) ناکس و فرومایه که از مزبله ها دانه وطعام برمیچیند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
پنه
لغتنامه دهخدا
پنه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) در لغت نامه ٔ شعوری این صورت آمده است و بدان معنی مزبله داده ، و این کلمه از مجعولات شعوری است .
-
زبل دان
لغتنامه دهخدا
زبل دان . [ زِ ] (اِ مرکب ) جایی که خس و خاک و خاشاک و مانند آن در آنجا بیندازند. (آنندراج ). مزبله و زبیلدان و جائی که در آن خاکروبه جمع می کنند. (ناظم الاطباء).
-
زباله دان
لغتنامه دهخدا
زباله دان . [ زُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) جای یا ظرفی که برای ریختن خاکروبه و کثافات در منزل و غیره تعیین میشود. رجوع به مزبله و خاکروبه دان شود.
-
شلته
لغتنامه دهخدا
شلته . [ ش َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جای مردار و ناپاک ، یعنی موضعی که در آن سرگین و پلیدی و خاکروبه و جز آن ریزند. مزبله . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ).
-
مزابلة
لغتنامه دهخدا
مزابلة. [ م َ ب ِ ل َ ] (ع اِ) جاهای سرگین انداختن . (غیاث ). جاهای نجاست و جاهای سرگین انداختن . (آنندراج ). و رجوع به مزبلة شود.
-
دمن
لغتنامه دهخدا
دمن . [ دَ م َ ] (اِ) مزبله و جایی است که خاکروبه را اندازند. (لغت محلی شوشتر) (برهان ) (آنندراج ) اما در این معنی عربی و به کسر اول است . || مخفف دامن است . (برهان ).دامن . || کنار و دامنه . (ناظم الاطباء).