کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزامیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزامیر
لغتنامه دهخدا
مزامیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِزمار. نای هاو دف ها یا سرود و آواز نیکو. (از منتهی الارب ). || نی ها که آن را می نوازند. || در عرف جمع ساز مطربان را گویند. (آنندراج ) : به نغمه های مزامیر عشق او مستم شراب وصلت دایم مرا شده ست حلال . سنائی . || ج ِ مزمار...
-
واژههای همآوا
-
مضامیر
لغتنامه دهخدا
مضامیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مضمار است که به معنی میدان ریاضت اسبان باشد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مضمار شود.
-
جستوجو در متن
-
قدود
لغتنامه دهخدا
قدود. [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قد، به معنی پوست بزغاله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قد شود. || مسکن یا کوه . (مزامیر 2:6). || هیکل .(مزامیر 5:7). || موضع. (مزامیر 24:3).
-
سالار مغنیان
لغتنامه دهخدا
سالار مغنیان . [رِ م ُ غ َن ْ نی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عنوان مزامیر 61 است و این لفظ در حبقوق 3:19 مقصود اسباب موزیک تارداری است که عبرانیان بکار میبردند و بتوسط آن مزامیر را میسراییدند. اول سموئیل 18:6 مزامیر 28:25ایوب 30:9 مزامیر 77:6 وابی ارم...
-
دزای
لغتنامه دهخدا
دزای . [ دُ ] (اِ) نوعی از مزامیر که آن را نای گویند. دُرای . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مزمور
لغتنامه دهخدا
مزمور. [ م َ ] (ع اِ) آنچه از کتاب زبور می سرایند و انواع دعا. مزمار. ج ، مزامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نای و سرود. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مزمار و مزامیر شود.
-
قدوس
لغتنامه دهخدا
قدوس . [ ق ُدْ دو ] (اِخ ) مسکن سماوی خدا است . (کتاب مزامیر 102:19 و کتاب اشعیاء 63:15 مقابل مزامیر 36:14) (قاموس کتاب مقدس ). مسکن خدای تعالی در زمین یامحل بروز جلال و ظهور عظمت او تعالی برای قوم خود. (سفر خروج 15:13). گاهی از اوقات لفظ قدس تنها (ک...
-
شاه نام
لغتنامه دهخدا
شاه نام . (اِ مرکب ) نوعی از مزامیر. (فرهنگ سروری ) (شرفنامه ٔ منیری ). نوعی از ساز. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ](اِخ ) نام جایی است در نزدیکی دریای قلزم که با سبامذکور است . (مزامیر 72:10) (از قاموس کتاب مقدس ).
-
اطروبة
لغتنامه دهخدا
اطروبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ) آنچه مردم را به طرب آرد، و بمعنی سازو مزامیر و نغمه مستعمل می شود. (غیاث ) (آنندراج ).
-
بارتیماوس
لغتنامه دهخدا
بارتیماوس . (اِخ ) پسر تیماوس و او شخصی کور بود که عیسی او را در نزد اریحا بینائی بخشید. (مزامیر 10 : 46) (از قاموس کتاب مقدس ).
-
پسوم
لغتنامه دهخدا
پسوم . [ پْسُم ْ/ پ ِ سُم ْ ] (اِخ ) نام کتابی از عهد عتیق مرکب از 150 مزمور مقدس که کاتولیکها آنرا بداود نسبت کنند و آنها از حیث زیبائی شعر وخیالات عالی شاهکار شعر تغزلی بشمار است و یهود آن مزامیر را هنوز عالیترین سرود مذهبی دانند و در نزد کاتولیکها...
-
قدوس
لغتنامه دهخدا
قدوس . [ ق ُدْ دو ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (منتهی الارب ). قدوس سبوح ، رب الملائکة و الروح . یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء 52:10). و «کلام قدوس او». (کتاب ارمیاء 23:9). و «روز مقدس من ...