کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مریم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دخت مریم
لغتنامه دهخدا
دخت مریم . [ دُ ت ِ م َ ی َ ] (اِ مرکب ) پوست درخت سنبهالوه چهال . سنبالوکی . (فهرست مخزن الادویة).
-
دخنه ٔ مریم
لغتنامه دهخدا
دخنه ٔ مریم . [ دُن َ / ن ِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ درختیست که بر هیأت خرد باشد و شاخ و ساق او به زمین نزدیک بود و منبت او در نواحی کوفه بود و به وادی طرب بسیار بود و او را در بخور اطفال بکار برند و بعضی او را بخور مریم گویند. (تر...
-
روزه ٔ مریم
لغتنامه دهخدا
روزه ٔ مریم . [ زَ / زِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خاموشی و سکوت است . (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). اشاره به روز صمت مریم . در قرآن 24/19 خطاب به مریم آمده : «فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکل...
-
قدح مریم
لغتنامه دهخدا
قدح مریم . [ ق َ دَ ح ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است دوائی که برگ و بیخ آن سنگ مثانه رابریزاند و بول براند و آن نوعی از حی العالم است و آن را زلائف الملوک نیز گویند. (از برهان ) (آنندراج ).
-
مریم مجدلیه
لغتنامه دهخدا
مریم مجدلیه . [ م َرْ ی َ م ِ م َ دَ لی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) زنی خطاکار بود که توبه نمود و از مسیح (ع ) تبعیت کرد و با مادر او مریم در پای صلیب بایستاد. رجوع به مجدلیة شود.
-
مریم آباد
لغتنامه دهخدا
مریم آباد. [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ابرقو شهرستان یزد؛ در 3هزارگزی جنوب راه ابرقو به فخرآباد و سریزد، در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 582 تن سکنه است . آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است . (از فرهنگ جغ...
-
مریم آباد
لغتنامه دهخدا
مریم آباد. [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان یزد؛ در دوهزارگزی شمال شرقی یزد، درجلگه ٔ معتدل واقع و دارای 2018 تن سکنه است . آبش ازقنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان نساجی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
مریم زاد
لغتنامه دهخدا
مریم زاد. [ م َرْ ی َ ] (ن مف مرکب ) زاده و همانند مریم . آنکه بکر باشد و مانند مریم عذرا بچه آورد : ز امتحان طبع مریم زاد بر چرخ دوم تیر عیسی نطق را در خرکمان آورده ام .خاقانی (دیوان ص 258).
-
مریم صفت
لغتنامه دهخدا
مریم صفت . [ م َرْ ی َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) متصف به صفت مریم به معنی آبستنی با دوشیزگی و پاکی و عفت : خیک است شش پستان زنی رومی دلی زنگی تنی مریم صفت آبستنی عیسی دهقان بین در او. خاقانی .زود بینام از جلال کعبه ٔ مریم صفت خیبر وارون عیسی گردویران آمده ...
-
مریم عمران
لغتنامه دهخدا
مریم عمران . [ م َرْ ی َ م ِ ع ِ ] (اِخ ) مریم دختر عمران و مادر عیسی (ع ). رجوع به مریم شود : بی شوی شد آبستن چون مریم عمران وین قصه بسی خوبتر و خوشتر از آن است .منوچهری .
-
مریم کده
لغتنامه دهخدا
مریم کده . [ م َرْ ی َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مریم . جایگاه مریم : در آب خضر آتش زده خمخانه زو مریم کده هم حامل روح آمده هم نفس عذرا داشته .خاقانی .
-
مریم گلی
لغتنامه دهخدا
مریم گلی . [ م َرْ ی َ گ ُ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان به ارتفاع 30 تا60 سانتیمتر که بصورت انبوه وخودرو در نواحی بحرالرومی و نیز در کنار رودخانه های ایران میروید و در باغچه ها نیز بعنوان گیاه زینتی کاشته می شود. این گیاه ریشه ای به رنگ ...
-
مریم لر
لغتنامه دهخدا
مریم لر. [م َرْ ی َ ل َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی به ماکو،میان شاه بولاغی و پالان توکن در 71 هزار متری خوی .
-
مریم مکان
لغتنامه دهخدا
مریم مکان . [ م َرْ ی َ م َ ] (ص مرکب ) دارای مکانی همانند مکان مریم : زان رای کان برادر عیسی نفس زده دولت نصیب خواهر مریم مکان شده .خاقانی .
-
مریم نخودی
لغتنامه دهخدا
مریم نخودی . [ م َرْ ی َ ن ُ خوَدْ / خُدْ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان با ارتفاع 15 تا30 سانتیمتر. این گیاه در جنگلهای نواحی مرکزی و جنوبی اروپا و شمال افریقا و ایران میروید. برگهایش متقابل و بیضوی و بی کرک و شفاف و به رنگ سبز تیره می با...