کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مریض شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مریض دار
لغتنامه دهخدا
مریض دار. [ م َ ] (نف مرکب ) مریض دارنده . آنکه مریض و بیمار دارد. بیماردار. پرستار.
-
مریض داری
لغتنامه دهخدا
مریض داری . [ م َ ] (حامص مرکب ) عمل مریض دار. بیمارداری . پرستاری .
-
منجزات مریض
لغتنامه دهخدا
منجزات مریض . [ م ُ ن َج ْ ج َ ت ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) یعنی موضوع معاملات ناقل مال مالکی که در مرض موت است ، بطوری که نقل قطعی در زمان حیات او صورت گیرد (بعکس وصیت تملیکی ) یا لااقل محتمل باشد که در زمان حیات او نقل واقع شود....
-
جستوجو در متن
-
نالنده شدن
لغتنامه دهخدا
نالنده شدن . [ ل َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مریض و رنجور شدن . دردمند و بیمار شدن . رجوع به نالنده شود.
-
ناخوش شدن
لغتنامه دهخدا
ناخوش شدن . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیمار گشتن . (ناظم الاطباء). مریض شدن . و نیز رجوع به ناخوش شود.
-
ناخوشی گرفتن
لغتنامه دهخدا
ناخوشی گرفتن . [ خوَ/ خ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مریض شدن . به مرض مبتلا شدن . به امراض مسری دچار شدن .
-
دل باختن
لغتنامه دهخدا
دل باختن . [ دِ ت َ ] (مص مرکب ) دل دادن . عاشق شدن . شیفته شدن . فریفته شدن . شیدا شدن . و رجوع به دل باخته شود. || زهره باختن . از ترس سخت مریض شدن یا مردن . سخت ترسیدن یا از ترس سخت بیمار شدن یا مردن .
-
خانه روشن شدن
لغتنامه دهخدا
خانه روشن شدن . [ ن َ / ن ِ رَ / رُو ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بهتر نموده شدن مریض محتضر. مطاوعه خانه روشن کردن . (آنندراج ).
-
ممراضیت
لغتنامه دهخدا
ممراضیت . [ م ِ ضی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) بسیار مریض شدن . || مجازاً بمعنی غلطی . (غیاث اللغات ).
-
بیهوش شدن
لغتنامه دهخدا
بیهوش شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مدهوش شدن . مفقود گشتن حس و سایر مشاعر. (ناظم الاطباء). بیخود گشتن . غش کردن . مغمی علیه یا مغشی علیه گردیدن . بیخود شدن . از خود بیخود شدن . غشیان . غشیة آمدن . اغماء. (یادداشت مؤلف ): خمد؛ بیهوش شدن مریض یا مردن ....
-
نالیده
لغتنامه دهخدا
نالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نالان . مریض .- نالیده گشتن ؛ مریض شدن . بیمار شدن : پس هادی شماخ طبیب را آنجایگاه فرستاد و مدتی ببود و مردم را معالجت کردی تا با ادریس گستاخ گشت و یک باری ادریس نالیده گشت و شماخ او را زهر داد. (مجمل التواریخ ).
-
کله پا شدن
لغتنامه دهخدا
کله پا شدن . [ ک َل ْ ل َ /ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، یکباره مریض شدن . (فرهنگ فارسی معین ). بیخود شدن . از حال رفتن . بهم خوردن حال . خارج شدن از حال طبیعی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || خفتن به خوابی سنگین پس از مستی یا رفتن بس...
-
صمت
لغتنامه دهخدا
صمت . [ ص َ ] (ع مص ) خاموش بودن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). خاموش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). سکوت . || بسته شدن زبان مریض . (منتهی الارب ). || خاموشی . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ). مقابل ذکر.
-
ادواء
لغتنامه دهخدا
ادواء. [ اِدْ ] (ع مص ) دردمند گردانیدن . (زوزنی ). بیمار کردن . (تاج المصادر بیهقی ).بیمار ساختن . (منتهی الارب ). دردمند و بیمار کردن . مریض گردانیدن . || بیمار گردیدن . (منتهی الارب ). بیمار شدن . || بیمار بودن . (منتهی الارب ). || تهمت نهادن . (م...