کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرکوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرکوز
لغتنامه دهخدا
مرکوز. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رَکز. رجوع به رکز شود. || محکم نشانیده شده ، مأخوذ از رکز که به معنی سرنیزه و جز آن در زمین فروبردن است . (غیاث ) (آنندراج ). || نشانده شده و نهاده شده و نصب شده . (ناظم الاطباء). || ثابت . (یادداشت مرحوم دهخدا). ...
-
واژههای همآوا
-
مرکوض
لغتنامه دهخدا
مرکوض . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رکض . رجوع به رکض شود. || فرس مرکوض ؛ اسب دوانیده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مرکوزة
لغتنامه دهخدا
مرکوزة. [ م َ زَ ] (ع ص ) تأنیث مرکوز که نعت مفعولی است از مصدر رکز. (از یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرکوز و رکز شود.
-
خاطرنشان شدن
لغتنامه دهخدا
خاطرنشان شدن . [ طِ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مرکوز ذهن شدن .
-
خاطرنشان کردن
لغتنامه دهخدا
خاطرنشان کردن . [ طِن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرکوز ذهن کردن . تذکر دادن .
-
ذهنی
لغتنامه دهخدا
ذهنی . [ ذِ ] (ع ص نسبی )منسوب بذهن . درونی . باطنی . عقلی . وجود ذهنی . مقابل وجود عینی و وجود خارجی - ذهنی شدن امری و مطلبی ؛ نیک در ذهن جای گرفتن . نیک بیاد ماندن . مرکوز ذهن ، مرکوز خاطر شدن . مرتکز ذهن و خاطر گردیدن .
-
گچله
لغتنامه دهخدا
گچله . [ گ ِ چ َل ْل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکوز بخش سلوانا از شهرستان ارومیه ، 1600گزی جنوب سلوانا و 2500گزی جنوب باختری . راه ارابه رو ژاراژی به زیوه . دره ، سردسیر، سالم و سکنه ٔ آن 25 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و ...
-
تدویر
لغتنامه دهخدا
تدویر. [ ت َدْ ] (ع مص ) گرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). گرد و مدور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد گردانیدن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). || گردانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المن...
-
مرتسم
لغتنامه دهخدا
مرتسم . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) امتثال شده . مطاع . اطاعت شده : نایب یزدان بحق گرنه توئی پس چراست حکم تو چون حکم حق نزد بشر مرتسم . خاقانی . || مرسوم . (فرهنگ فارسی معین ).متبع. رجوع به معنی قبلی و نیز رجوع به معنی بعدی شود: شکل شاگرد غلامانه مکن گر چ...
-
خاطرنشان
لغتنامه دهخدا
خاطرنشان . [طِ ن ِ ] (ن مف مرکب ) مرکوز ذهن . مرکوز خاطر. خاطرنشین . صاحب فرهنگ آنندراج آرد: «خیرالمدققین » گوید: درروزمره «نشان » بمعنی «نشانده شده » مستعمل میشود چنانکه بگویی : «فتنه نشان ». پس اگر گفته شود مثلاً این عبارت که : اگر چه بدیده ٔ بصیرت...
-
رکاز
لغتنامه دهخدا
رکاز. [ رِ ] (ع اِ) مالی که حق سبحانه در کانها پیدا کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنچه خدای تعالی در کانها احداث و پایدار کرده . ج ، رِکزان و اَرکِزَة. (از اقرب الموارد). ج ، رکائز. (منتهی الارب ). || مال پنهان کرده ٔ اهل جاهلیت...
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) نحاس اصفهانی . ازشعرای عهد سلجوقیان است و در خدمت الب الارسلان سلجوقی (پس از محمدبن غیلان ) و سلطان ملکشاه و سلطان برکیارق و سلطان محمد. و منصب عارض سپاه داشته است و نزد مستنصر خلیفه بار یافته و این خلیفه او را صل...
-
مظفر خوارزمی
لغتنامه دهخدا
مظفر خوارزمی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) نصیرالدین . خواندمیر نویسد: در فنون علوم عقلی و نقلی خصوصاً فقه شافعی بغایت متبحر بود و به دانستن سایر اقسام فضیلت و فن استیفاء و سیاقت مباهی و مفتخر... پیوسته به رعایت اهل فضل و کمال اقدام مینمو...