کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرکل
لغتنامه دهخدا
مرکل . [ م َ ک َ ] (ع اِ) راه . (منتهی الارب ). طریق . (اقرب الموارد). || پهلوی ستور که بر وی لگدرسد در راندن و تاختن . (دو تا را مرکلان ، و جمع را مَراکل گویند). (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مرکل
لغتنامه دهخدا
مرکل . [ م ِ ک َ ] (ع اِ) پای . (منتهی الارب ). پای شخص سوار. (از اقرب الموارد).
-
مرکل
لغتنامه دهخدا
مرکل . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترکیل . رجوع به ترکیل شود.
-
جستوجو در متن
-
مراکل
لغتنامه دهخدا
مراکل . [ م َ ک ِ / ک َ ] (ع اِ) ج ِ مَرکَل . (منتهی الارب ). رجوع به مرکل شود.
-
مرکلان
لغتنامه دهخدا
مرکلان . [ م َ ک َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مرکل . دو پهلوی ستور. (از اقرب الموارد). رجوع به مرکل شود.
-
مرکلة
لغتنامه دهخدا
مرکلة. [ م ُ رَک ْ ک َ ل َ ] (ع ص ) مؤنث مرکل که نعت مفعولی است از مصدر ترکیل . || أرض مرکلة؛ زمین کوفته به سمهای اسبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).