کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مريع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مریع
لغتنامه دهخدا
مریع. [ م َ ] (ع ص ، اِ) چراگاه فراخ آب و علف . (منتهی الارب ). خصیب . (اقرب الموارد).ج ، اَمرُع ، اَمراع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
مریع
لغتنامه دهخدا
مریع. [ م ُ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اراعة. رجوع به اراعة شود. || مطر مریع؛ بارانی که حاصلخیزی ببار آورد. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مریعة
لغتنامه دهخدا
مریعة. [م َ ع َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مریع. رجوع به مریع شود. || زمین یا فراخی و ارزانی سال . (منتهی الارب ). أرض مریعة؛ زمین حاصلخیز. (از اقرب الموارد).
-
امرع
لغتنامه دهخدا
امرع . [ اَ رُ ] (ع اِ) ج ِ مریع. چراگاههای فراخ آب و علف . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
امراع
لغتنامه دهخدا
امراع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مریع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). چراگاههای پرآب و علف . (از منتهی الارب ).
-
مراعة
لغتنامه دهخدا
مراعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) گیاه ناک شدن . فراخ علف گردیدن وادی .(از منتهی الارب ). سرسبز و فراوان گیاه گردیدن زمین . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). فهو مَرِع و مریع. (متن اللغة). مرعة. (ناظم الاطباء). مَرَع . (اقرب الموارد). || متنعم گردیدن . (از ...
-
تجدیع
لغتنامه دهخدا
تجدیع. [ ت َ ] (ع مص ) بدخوار گردانیدن مادر کودک را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هر دو گوش خر بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جدعاً لک گفتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المح...
-
ذوالرمة
لغتنامه دهخدا
ذوالرمة. [ ذُرْ رُم ْ م َ ] (اِخ ) غیلان بن عقبةبن بهیش بن مسعودبن حارثةبن عمروبن ربیعةبن ساعدةبن کعب بن عوف بن ربیعةبن ملکان بن عدّی بن عبدمناةبن ادّابن طابخةبن الیاس بن مضربن نزاربن معدّبن عدنان . مکنّی به ابی الحرث . شاعر مشهور. معروف بذی الرمّة ی...