کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مروط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مروط
لغتنامه دهخدا
مروط. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مِرط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مرط شود.
-
مروط
لغتنامه دهخدا
مروط. [ م ُ ] (ع مص ) بشتافتن . (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || پناه دادن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مروت
لغتنامه دهخدا
مروت . [ م َ ] (ع ص ) زمین پیوسته نم که علف نرویاند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مَرت . و رجوع به مرت شود.
-
مروت
لغتنامه دهخدا
مروت . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَرت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مرت شود.
-
مروت
لغتنامه دهخدا
مروت . [ م ُ رُوْ وَ ] (ع اِمص ) مروة. مروءة. مرؤت . مردمی و مردی ، و این مأخوذ است از مرء که به معنی مرد باشد. (غیاث ). آن بود که نفس را رغبتی صادق بود به تجلی بر نیت افادت و بذل مالابد یا زیاده بر آن . (اخلاق ناصری ص 79). عبارت است از آنکه نفس را...
-
مروة
لغتنامه دهخدا
مروة. [ م َرْ وَ ] (اِخ ) مروه . کوهی است به مکه . (منتهی الارب ). میان شرق و جنوب شرقی مکه و شمال صفا و صفا بر دامنه ٔ کوه ابوقبیس است . از جمله جبال مکه کوه مروه است که مایل به سرخی می باشد، و آن پشته ای است با هوای لطیف در وسط شهر مکه ،و بر بالای ...
-
مروة
لغتنامه دهخدا
مروة. [ م َرْ وَ ] (ع اِ) یک قطعه از سنگ مرو. (از اقرب الموارد).سنگی است سپید درخشان که از آن آتش گیرند، یا سخت ترین سنگها. ج ، مرو. (منتهی الارب ). رجوع به مرو شود.
-
مروة
لغتنامه دهخدا
مروة. [م ُ رُوْ وَ ] (ع اِمص ) مروءة. رجوع به مروءة شود.
-
جستوجو در متن
-
مرط
لغتنامه دهخدا
مرط. [ م ِ ] (ع اِ) گلیم از پشم یا از ابریشم . (منتهی الارب ). ج ، مروط. (منتهی الارب ). || ازار از خز. گلیم از صوف . (غیاث ). کساء وعبا از پشم یا خز یا کتان که به دور خود پیچند و بسا که زنان بر سر خویش افکنند. (از اقرب الموارد). نوعی از چادر. (غیاث ...