کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) (آل ...) سلسله ای از خلفای اموی که اولین آنها مروان بن حکم بوده است . رجوع به آل مروان در ردیف خود شود.
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) (بنی ...) رجوع به مروانیان شود.
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن ابی حفصه ٔ رشیدی ، مکنی به ابوالسمط یا ابوالهندام از شعرای مخضرمی است . نام او یزید و شاعری است مقل در ایام عثمان بن عفان خلیفه و اولین کس از خاندان بنومروان بن ابی حفصه است . (یادداشت مرحوم دهخدا از الفهرست ابن الندیم )....
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن جناح سرقسطی یهودی از علمای منطق و طب و دانای به زبان یهود و عرب . او راست تألیفی در ادویه ٔ مفرده و تعیین اوزان و مقادیر مستعمله ٔ در طب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن حکم بن ابی العاص ابن امیةبن عبدشمس بن عبدمناف ، مکنی به ابوعبدالملک . نخستین از بنی حکم بن ابن العاص ، و نسبت بنی مروان ومروانیه بدوست . وی به سال دوم هجرت در مکه متولد شدو در طائف پرورش یافت و در مدینه سکونت گزید. و در ا...
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن سُراقةبن قتادةبن عمروبن احوص عامری . از شعرای جاهلی بود که اندکی قبل از طلوع اسلام درگذشت . او از معاصران ابوجهل بن هشام و ابوسفیان پدر معاویه بوده است . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 95 از المرزبانی ص 395).
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبادبن حبیب بن مهلب بن ابی صفره ٔ مهلبی شاعر و از اهالی بصره بود و از یاران خلیل بن احمد بود. او را در علم نحو دستی توانا بوده است و در حدود سال 190 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 95). و رجوع به معجم الا...
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن شجاع ، مکنی به ابوعمر از رواة حدیث و تابعی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مروان بن عبدالعزیز، از امرای بنی امیه است . به سال 505 هَ . ق . در بلنسیه در اندلس متولد شد و به سال 538 هَ . ق . منصب قضاوت آنجا یافت و به سال 538 هَ . ق . بر آنجا والی گشت و چندین شهر را متصرف شد و پس از مدتی دش...
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مروان بن عبدالرحمان الناصر اموی ، ملقب به طَلیق ، از امرای بنی امیه در اندلس . ادیب و شاعر بود، و مدت زیادی از عمر خود را در زندان گذراند و پس از آزادی ملقب به طلیق گشت و در حدود سال 400 هَ . ق . درگذشت . (ا...
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن محمد بونی ، از مردم بونه شهری به افریقیه . او راست : شرح موطاً. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن محمدبن مروان بن حکم اموی ، مکنی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق اﷲ و مشهوربه جعدی و حمار. چهاردهمین و آخرین تن از خلفای بنی امیه در شام . به سال 72هَ . ق . در الجزیره متولد شد (پدرش والی آنجا بود) و به سال 105 هَ .ق ....
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن یحیی (ابی الجنوب )بن مروان بن سلیمان بن یحیی بن ابی حفصة، مکنی به ابوالسمط و ملقب به غبار العسکر (بسبب یکی از ابیات او) و مشهور به مروان اصغر (تا با جدش اشتباه نگردد) والی و شاعربود. گویند چون جدش طعن آل علی (ع ) کرد نزد ...
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) تثنیه ٔ مَرو، و مراد از آن مرو شاهجان و مروالروذ است . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ). و رجوع به مرو شود.
-
مروان
لغتنامه دهخدا
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 48هزارگزی جنوب غربی گرمی و 26 هزارگزی راه گرمی به اردبیل در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 257 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل مردمش زراعت و گ...