کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرمت
لغتنامه دهخدا
مرمت . [ م َ رَم ْ م َ ] (ع مص ، اِمص ) مرمة. مصدر میمی از ترمیم . تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته . (ناظم الاطباء). دریافت . دریافتن . تدارک . استدراک . به اصلاح آوردن خلل . نیکو کردن چیزی . ترمیم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمة شود : ابوالقا...
-
مرمت
لغتنامه دهخدا
مرمت . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری ، در6 هزارگزی جنوب شرقی ساری کنار رود تجن و در دامنه ٔمعتدل هوائی واقع و دارای 600 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ تجن و محصولش برنج ، پنبه ، غلات ، صیفی و شغل مردمش زراعت است ....
-
واژههای مشابه
-
مرمت کردن
لغتنامه دهخدا
مرمت کردن . [ م َ رَم ْ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) التیام دادن . اصلاح کردن . ترمیم کردن . تعمیر. (از منتهی الارب ) : دارالفناء کوی مرمت نمی کنندبرخیز تا عمارت دارالبقا کنیم .سعدی (از نسخه ٔ خطی کهن ).
-
مرمت کننده
لغتنامه دهخدا
مرمت کننده . [ م َ رَم ْ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) تعمیر کننده . اصلاح کننده . دریابنده .
-
مرمت گر
لغتنامه دهخدا
مرمت گر. [ م َ رَم ْ م َ گ َ ] (ص مرکب ) مرمت کننده . اصلاح کننده . تعمیرگر : گردل او رخنه کرد زلزله ٔ حادثات شیخ مرمت گر است بر دل ویران او.خاقانی .
-
واژههای همآوا
-
مرمة
لغتنامه دهخدا
مرمة. [ م َ رَم ْ م َ ] (ع اِ) لب گاو و هر حیوان که شکافته سُم باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
مرمة
لغتنامه دهخدا
مرمة. [ م َرَم ْ م َ ] (ع مص ) مرمت . اصلاح نمودن و نیکو کردن چیزباخلل را. (از منتهی الارب ). اصلاح کردن بنا و چیزی دیگر را. (از اقرب الموارد). به اصلاح آوردن خلل . (تاج المصادر بیهقی ). || نیکو کردن حال کسی را. رَم ّ شأنه . || گرفتن ستور چوبها را ب...
-
جستوجو در متن
-
مرمتی
لغتنامه دهخدا
مرمتی . [ م َ رَم ْ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرمت . آنچه احتیاج به مرمت و اصلاح و تعمیر دارد.
-
تعمیرگاه
لغتنامه دهخدا
تعمیرگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) محل مرمت . جایی که اشیاء شکسته چون ماشین و جز آن را که دارای نقصی شوند، اصلاح و مرمت نمایند: تعمیرگاه اتومبیل .
-
پیانوساز
لغتنامه دهخدا
پیانوساز. [ ن ُ ] (نف مرکب ) آنکه پیانو سازد. || آنکه دستگاه مذکور را مرمت و تعمیر کند.
-
ثمة
لغتنامه دهخدا
ثمة. [ ث َم ْ م َ ] (ع مص ) مرمت و نیکو کردن .
-
استرمام
لغتنامه دهخدا
استرمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عمارت خواستن از کسی . (منتهی الارب ). عمارت خواستن بنا. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تیمار و مرمت کردن خواستن عمارت . || استرمام حائط؛ مرمت خواه شدن آن . (منتهی الارب ).