کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرفود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرفود
لغتنامه دهخدا
مرفود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رفد. عطا شده . داده شده : واتبعوا فی هذه لعنة و یوم القیامة بئس الرفد المرفود. (قرآن 99/11). رجوع به رفد شود.
-
جستوجو در متن
-
خبر آوردن
لغتنامه دهخدا
خبر آوردن . [ خ َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) سخن چینی کردن . بردن خبر از مکانی به مکان دیگر به جهت نمامی . || سعایت کردن . غمازی کردن . || اطلاع از امری دادن . کسی را با نقل خبر از امری مطلع کردن : زیرا که درختی که مر او را نشناسی بارش خبر آرد که بود دست...
-
رفد
لغتنامه دهخدا
رفد. [ رِ ] (ع اِ) دهش و عطا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بخشش . (غیاث اللغات ). عطا. (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 52). صله . دهش . بخشش . عطا. (یادداشت مؤلف ). عطا و بخشش ، لغتی است از رَفد به معنی کاسه ٔ بزرگ . (از اقرب الموارد) : خب...