کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغم
لغتنامه دهخدا
مرغم . [ م َ غ َ / م َ غ ِ] (ع اِ) بینی . (منتهی الارب ). انف . (اقرب الموارد).
-
مرغم
لغتنامه دهخدا
مرغم . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی وی بر خاک مالیده شده باشد. (ناظم الاطباء).
-
مرغم
لغتنامه دهخدا
مرغم . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی کسی را به خاک میمالد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مرقم
لغتنامه دهخدا
مرقم . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) قلم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مکواة وآلت داغ کردن . ج ، مَراقم . (اقرب الموارد). || آنچه بوسیله ٔ آن بر نان نقش کنند. (از لسان ).
-
مرقم
لغتنامه دهخدا
مرقم . [ م ُ رَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترقیم . رجوع به ترقیم شود. || کاتب و نویسنده . مرقن . (از لسان ).
-
جستوجو در متن
-
مراغم
لغتنامه دهخدا
مراغم . [ م َ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ مَرغَم و مِرغَم به معنی بینی . (از متن اللغة). رجوع به مرغم شود.
-
واثق رشتی
لغتنامه دهخدا
واثق رشتی . [ ث ِ ق ِ رَ ] (اِخ ) (ملا...) از شعرای قرن یازدهم هجری است که مقیم رشت بودو به خیاطی اشتغال داشت و تا زمان تألیف تذکره ٔ نصرآبادی (1083 هَ . ق .) در حیات بوده است . از اوست :طالب دردم و در دل هوسی نیست مرابینوا مرغم و کنج قفسی نیست مرا....
-
دعاخوان
لغتنامه دهخدا
دعاخوان . [ دُ خوا / خا ] (نف مرکب ) دعا خواننده : در عقب پنج فرض ، اوست دعاخوان من یا رب کارواح قدس باد دعاخوان او. خاقانی . || سؤال کننده . خواهنده : فقیر از بهر نان بر در دعاخوان تو می تندی که مرغم نیست برخوان .سعدی .
-
رمال
لغتنامه دهخدا
رمال . [ رَم ْ ما ] (ع ص ، اِ) بوریاگر. (مهذب الاسماء). || فروشنده ٔ رَمْل . (المنجد). || رَمْل کش . (ملخص اللغات خطیب کرمانی ).آنکه ادعای دانستن رَمْل کند. رمل بین . رمل انداز. فال بین . فالگو. دارنده ٔ علم رمل . (از اقرب الموارد).- امثال : از گیر ...
-
امتی
لغتنامه دهخدا
امتی . [ اُم ْ م َ ] (اِخ ) (ابراهیم خراسانی ) از شاعران قرن دهم و از معتمدان دولت سلطان حسین میرزا گورکانی ومدتی ملازم قاضی سلطان تربتی بوده است و شخص اخیر درزمان شاه عباس حکومت مشهد را بر عهده داشته است . امتی به سال 941 هَ . ق . درگذشته است . از ا...
-
غیژیدن
لغتنامه دهخدا
غیژیدن . [ دَ ] (مص ) (از: غیژ + یدن ، پسوند مصدری ) بمعنی خیزیدن است . (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی خیزیدن است یعنی لغزیدن و به چهار دست و پا و زانو نشسته براه رفتن طفلان و مردمان شل . (برهان قاطع) (آنندراج ). برابر با خیزیدن است وبا خزیدن مقایسه شود...
-
اشترمرغ
لغتنامه دهخدا
اشترمرغ . [اُ ت ُ م ُ ] (اِ مرکب ) پرنده ای است که پای او شبیه به پای شتر است و سنگ و آتش خورد و با پایهای خود سنگ بر هر چیز که خواهد زند و خطا نکند و عربان او را نعامه گویند. (برهان ) (آنندراج ). جانوری است که پر دارد و پایش چون شتر، و آتش را خورد. ...
-
اکسون
لغتنامه دهخدا
اکسون . [ اَ / اِ ] (اِ) جامه ٔ سیاه قیمتی که بزرگان جهت تفاخر پوشند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ سروری ) (مؤید الفضلاء) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از انجمن آرا). جامه ایست مثل زیبقی . (فرهنگ خطی ) (از شعوری ج 1 ورق...