کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغابی
لغتنامه دهخدا
مرغابی . [ م ُ ] (اِ مرکب ) مرغ آبی . بط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اسم فارسی اِوَزّ است . (مخزن الادویه ) اوز. اوزة. وز. وزین . اردک . حصانة. (دهار). نوعی از طیور از راسته ٔ پرده داران از رده ٔ کاریناتها ، که بیشتر در آب رودخانه ها و استخرها بسر می...
-
واژههای مشابه
-
زاهد مرغابی
لغتنامه دهخدا
زاهد مرغابی . [ هَِ دِ م ُ ] (اِخ ) جلال الدین محمود، در علوم ظاهری شاگرد مولانا نظام الدین هروی است و بجهت ورزش شریعت و متابعت سنت ، ازاین طریق حظی کامل و نصیبی تمام یافته بوده است . درتقوی و ورع جهدی بلیغ می نمود. می آرند که برزگر وی ، یکی از آلات ...
-
برم مرغابی
لغتنامه دهخدا
برم مرغابی . [ ب َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، برنج ،پشم و لبنیات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
مرغ آبی
لغتنامه دهخدا
مرغ آبی . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر مرغی که در آب زندگی می کند. (ناظم الاطباء). ابن الماء. (دهار) : مرغ آبی به سرای اندر چون نای سرای باژگونه به دهان باز گرفته سرنای . لامعی .روان گشته به نقلان کبابی گهی کبک دری گه مرغ آبی . نظامی .بجفت ...
-
جستوجو در متن
-
چارتائی
لغتنامه دهخدا
چارتائی . (اِ) قسمی مرغابی خرد.
-
میلا
لغتنامه دهخدا
میلا. (اِ) قسمی مرغابی . (یادداشت مؤلف ).
-
پره لا
لغتنامه دهخدا
پره لا. [ پ ِ رِ ] (اِ) قسمی مرغابی است .
-
بیلی
لغتنامه دهخدا
بیلی . (اِ) اردک . مرغابی (در گیلان ). (یادداشت مؤلف ).
-
شوار
لغتنامه دهخدا
شوار. [ ش َ / ش ُ ] (اِ) بمعنی شوات ، نوعی از مرغابی و آن را سرخاب نیز گویند و بوقلمون را هم گفته اند. (برهان ). نوعی از مرغابی و سرخاب و چرخال و بوقلمون . (ناظم الاطباء). رجوع به شوات و شواد شود.
-
مرغ آب
لغتنامه دهخدا
مرغ آب . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغابی . (ناظم الاطباء). مرغ آبی . رجوع به مرغ آبی و مرغابی شود.
-
کشتل
لغتنامه دهخدا
کشتل . [ ک ِ ت ِ ] (اِ) قسمی مرغابی است . نوعی اردک . (یادداشت مؤلف ).
-
زباطة
لغتنامه دهخدا
زباطة. [ زَ طَ ] (ع اِ) مرغابی . (اقرب الموارد).