کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م َ ] (اِخ ) نهری است به مرو شاهجان . (از منتهی الارب ). رودخانه ای است که از پهلوی شهر مرو (مرو شاهجان ) می گذرد و آن را مرورود (مروالرود) نیز گویند یعنی رودخانه ٔ مرو. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نام دیگر مروالرود است . (روض...
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م ُ ] (اِ مرکب ) در تداول خراسانیان ، آب اندک چون چشمه یا قناتی خرد. آب کم . چشمه ٔ کم آب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه عسکر بخش مشیز شهرستان سیرجان .واقع در 39هزارگزی جنوب شرقی مشیز و سر راه مالرو قلعه عسکر به مشیز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد مرغاب بخش زرقان شهرستان شیراز، در 117هزارگزی شمال شرق زرقان با 585 تن سکنه . آبش از چشمه محصولش : غلات ، چغندر، میوه . شغل مردمش زراعت و باغبانی . صنعت دستی قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م ُ ] (اِخ ) نام رودی به افغانستان و آن یکی از آب راهه های جیحون است و نام ترکی آن آق سو باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م ُ ] (اِخ ) نام محلی به فارس و مجسمه ٔ (ذوالقرنین ) کورش ، بدانجا است . (یادداشت مرحوم دهخدا). مشهد مرغاب . رجوع به مشهد مرغاب شود.
-
واژههای مشابه
-
مشهد مرغاب
لغتنامه دهخدا
مشهد مرغاب . [ م َ هََ دِ م ُ ] (اِخ ) جمعیت آن بالغ بر سه هزار نفر میشود. مرکزش به اسم مرغاب و از قصباتش ده نو، قادرآباد، کردشول ، و مشهد ام النبی است . (جغرافیای غرب ایران ص 107). و رجوع به پاسارگاد شود.
-
واژههای همآوا
-
مرقاب
لغتنامه دهخدا
مرقاب . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال باختری دهدز. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
مرغ آب
لغتنامه دهخدا
مرغ آب . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغابی . (ناظم الاطباء). مرغ آبی . رجوع به مرغ آبی و مرغابی شود.
-
جستوجو در متن
-
مارگوس
لغتنامه دهخدا
مارگوس . (اِخ ) نویسندگان قدیم ، مرغاب را مارگوس ضبط کرده اند. (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2189). و رجوع به مرغاب شود.
-
اروش داشان
لغتنامه دهخدا
اروش داشان . [ ] (اِخ ) موضعی بساحل غربی رود مرغاب .
-
کرد شول
لغتنامه دهخدا
کرد شول . [ ک ُ دِ ] (اِخ ) دهی است یک فرسنگ و نیم میانه ٔ جنوب و مغرب مرغاب . (فارسنامه ٔ ناصری ).