کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرطوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرطوم
لغتنامه دهخدا
مرطوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَطم . رجوع به رطم شود. || درگل افکنده شده . (آنندراج ). || محبوس شده و در زندان افتاده . (ناظم الاطباء). || بعیر مرطوم ، شتر بازداشته شده . (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
مرتوم
لغتنامه دهخدا
مرتوم . [ م َ ] (ع ص ) شکسته و کوفته . رتیم . (از متن اللغة). نعت مفعولی است از رَتم . رجوع به رتم شود. || شکسته بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). رجوع به معنی قبلی شود.
-
جستوجو در متن
-
مرطم
لغتنامه دهخدا
مرطم . [ م َ طَ ] (ع ص ) محبوس شده و در زندان افتاده و گرفتار شده . (ناظم الاطباء). رجوع به مرطوم شود.
-
مرطومة
لغتنامه دهخدا
مرطومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مرطوم ، نعت مفعولی از رطم .رجوع به رطم و مرطون شود: امراءة مرطومة؛ زن متهم به بدی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناقة مرطومة؛ ماده شتر بازداشته شده . (ناظم الاطباء).