کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرسل
لغتنامه دهخدا
مرسل . [ م ُ س َ ] (ع ص ) اسم مفعول است از مصدر ارسال .فرستاده . (منتهی الارب ). فرستاده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ارسال شده . رسول . (از اقرب الموارد) : این فرستادن مرا پیش تو میرهست برهانی که شد مرسل خبیر. مولوی . || پیغامبر. (منتهی الارب ). پیغامب...
-
مرسل
لغتنامه دهخدا
مرسل . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ارسال در تمامی معانی . رجوع به ارسال شود. || پیغام فرستنده و ارسال کننده . (ناظم الاطباء). فرستنده . گسیل دارنده : ما یفتح اﷲ للناس من رحمة فلا ممسک لها و مایمسک فلامرسل له من بعده و هوالعزیز الحکیم . (قرآن 2/35...
-
واژههای مشابه
-
حدیث مرسل
لغتنامه دهخدا
حدیث مرسل . [ ح َ ث ِ م ُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف . رجوع به حدیث شود.
-
خبر مرسل
لغتنامه دهخدا
خبر مرسل . [ خ َ ب َ رِ م ُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبر مرسل خبری است که راویی آنرا به راوی دیگر میرساند بی آنکه سلسله ٔ ارسال متصل باشد و آن همچون خبر مسند در نزد بعضی از اصولیین حجت است .
-
جستوجو در متن
-
مرسلات
لغتنامه دهخدا
مرسلات . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمرسِلة، مؤنث مُرسل . رجوع به مرسِل و ارسال شود.
-
مراسل
لغتنامه دهخدا
مراسل . [ م َ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُرسَل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرسل شود. || ج ِ مُرسَلَة است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مرسلة شود.
-
ابومصعب
لغتنامه دهخدا
ابومصعب . [ اَ م ُ ع َ ] (اِخ ) انصاری مرسل . عبدالحمیدبن جعفر از او روایت کرده است .
-
مراسیل
لغتنامه دهخدا
مراسیل . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسال . (منتهی الارب ). رجوع به مِرسال شود. || ج ِ مُرسَل . (دستورالاخوان ): احادیث مراسیل مقابل مسانید و مقاطیع. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مُرسَل شود.
-
احالیل
لغتنامه دهخدا
احالیل . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است در مشرق ذات الأصاد و مرسل داحس و غبراء از آنجاست . (معجم البلدان ).
-
ارکلی
لغتنامه دهخدا
ارکلی . [ اِرَ ] (اِخ ) اسکله ٔ کوچکی است در نیم ساعتی قره مرسل ، در ساحل جنوبی خلیج ازمید. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
مرسلات
لغتنامه دهخدا
مرسلات . [ م ُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسَلة، مؤنث مرسَل ، اسم مفعول از مصدر ارسال . رجوع به مرسَل و ارسال شود. || بادها یا فرشتگان یا اسبان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : والمرسلات عرفا. (قرآن 1/77)؛ سوگند به فرستاده شده ها از پی هم .
-
مرسلون
لغتنامه دهخدا
مرسلون . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسِل در حالت رفعی (در فارسی رعایت این قاعده نمی شود). فرستندگان . ارسال کنندگان . مرسلین : انا مرسلوا الناقة فتنة لهم فارتقبهم و اصطبر. (قرآن 27/54)؛ ما فرستنده ٔ ناقه هستیم تا ایشان را فتنه ای باشد پس چشم در راه ...
-
مرسلة
لغتنامه دهخدا
مرسلة. [ م ُ س ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مرسِل ، نعت فاعلی از مصدر ارسال . فرستنده . ارسال دارنده : و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون . (قرآن 35/27)؛ من فرستنده هستم به سوی ایشان هدیه ای را تا ببینم فرستادگان با چه چیز برمیگردند. و رجوع ...