کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردی مردی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حظ
لغتنامه دهخدا
حظ. [ ح َظظ ] (ع اِ) بهره . (مهذب الاسماء) (دهار) (تفلیسی ) (صراح ) (مجمل ).بهر. نصیب . بخش . تیر. قسم . حصة. سهم . نباوة. (مهذب الاسماء). یا خاص است به بهره ٔ خیر و فضل : از گردش زمانه همه حظ و قسم توتابنده روز باد و شکفته بهار باد. مسعودسعد.نصیب تس...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثبات و ثبوت . پابرجا. برقرار. مُزلَئم . سجّین . محکم . استوار. (دهار). پایدار. پاینده .مقرر. ایستاده . ایستنده . برقرار. بارد : فتح است کز او ملک بود ثابت و دین راست .زین بیش چه خواهید که باشد هنر فتح . مسعود سعد (د...
-
شب خواب داشتن
لغتنامه دهخدا
شب خواب داشتن . [ ش َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته کردن زنی روسپی با مردی . شب کردن زنی بدکاره با مردی .
-
شوهر کردن
لغتنامه دهخدا
شوهر کردن . [ ش َ / شُو هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شوی اختیار کردن . زن مردی شدن . دختری به شوی رفتن .
-
مول کردن
لغتنامه دهخدا
مول کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زناکاری کردن . از مردی به طرز نامشروع بار گرفتن . طفل حرامزاده به دنیا آوردن زن . (فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به مول شود.
-
مول گرفتن
لغتنامه دهخدا
مول گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) فاسق گرفتن . با مردی به حرامی رابطه یافتن زنی . (یادداشت مؤلف ). مردی را به نامشروع یار و همخوابه ٔ خود کردن زن . || آبستن شده بودن به وجهی نامشروع . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مول شود.
-
تخم کشیدن
لغتنامه دهخدا
تخم کشیدن . [ ت ُ ک َ/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اخته کردن . از مردی انداختن .
-
نامردسازی
لغتنامه دهخدا
نامردسازی . [ م َ ] (حامص مرکب ) بواسطه ٔ جادو و افسون کسی را ناتوان کردن که نزدیکی به زن نتواند. (ناظم الاطباء). از مردی انداختن .
-
اتیشه
لغتنامه دهخدا
اتیشه . [ اُ ت َ ش َ ] (ع ص ) مردی از قوم که تباه عقل و ضعیف باشد و حرب کردن نتواند. (منتهی الارب ).
-
شب خواب گرفتن
لغتنامه دهخدا
شب خواب گرفتن . [ ش َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بیتوته کردن مردی با روسپی در شب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شوی کردن
لغتنامه دهخدا
شوی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شوهر گرفتن . در حباله ٔ نکاح مردی درآمدن . تزوج . (المصادر زوزنی ) : زنان را بود شوی کردن هنربر شوی زن به که نزد پدر.اسدی .
-
مخادنة
لغتنامه دهخدا
مخادنة. [ م ُ دَ ن َ ] (ع مص ) دوستی کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با کسی دوستی داشتن . (زوزنی ). مصادقه . (تاج المصادر بیهقی ). دوستی کردن . (آنندراج ). دوستی صادقانه کردن با مردی و مصاحبت وی نمودن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخادن شود.
-
شغار
لغتنامه دهخدا
شغار. [ ش ِ ] (ع مص ) عقد شغار بستن مردی با زنی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مصدر باب مفاعلة. (منتهی الارب ). || ستم کردن دو کس مر دیگری را. (ناظم الاطباء).
-
ثمر
لغتنامه دهخدا
ثمر. [ ث َ ] (ع مص ) میوه آوردن درخت . || پخته شدن میوه . رسیدن میوه . || ثمر مردی ؛ بسیار مال شدن او. || ثمر غنم را؛ گرد کردن برای گوسفندان درختان را (منتهی الارب ).
-
اختطاب
لغتنامه دهخدا
اختطاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواستگاری کردن زن را. خطبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || خواندن کسی را درتزویج یکی از زنان قبیله ٔ خود. || مردی را بر زن خواستن داشتن . (زوزنی ). بر خواستن زن داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). || خطبه پذیرفتن .