کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرحوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرحوم
لغتنامه دهخدا
مرحوم . [ م َ ] (ع ص ) مهربانی کرده شده . (منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رحم و رحمة و مرحمة. رجوع به مرحمت شود. || مغفور. آمرزیده . خدابیامرز. شادروان : چه رأی امام مرحوم القادر باللّه ... ستاره ای بوده درخشنده . (تاریخ بیهقی ص 310 چ ادیب ). || ب...
-
واژههای همآوا
-
مرهوم
لغتنامه دهخدا
مرهوم . [ م َ ] (ع ص ) مکانی که «رهمة» و باران نرم بر آن رسیده باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کوچان
لغتنامه دهخدا
کوچان . (نف ، ق ) کوچنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در حال کوچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ویشیل
لغتنامه دهخدا
ویشیل . (ص ) در تداول ، بی مزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). || ساده ٔ بی ترشی : آش ویشیل ؛ آش ساده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
درون شو
لغتنامه دهخدا
درون شو. [ دَ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) مدخل . (یادداشت مرحوم دهخدا). || جانب انسی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مرحومة
لغتنامه دهخدا
مرحومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مرحوم . رجوع به مرحوم و نیز رجوع به مرحومه شود.
-
مزان
لغتنامه دهخدا
مزان . [ م َ ] (نف ، ق ) در حال مزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مزنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مساعات
لغتنامه دهخدا
مساعات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مساعاة. همکاری . (یادداشت مرحوم دهخدا). || هم چشمی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تنبیدن
لغتنامه دهخدا
تنبیدن . [ تُم ْ دَ ] (مص ) در تداول ، افتادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خراب شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کیدی
لغتنامه دهخدا
کیدی . (اِ) دشنامی است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
وتکا
لغتنامه دهخدا
وتکا. [ وُ ] (اِ) عرق روسی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
وروگرد
لغتنامه دهخدا
وروگرد. [ وُ گ ِ ] (اِخ ) بروجرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
دراز
لغتنامه دهخدا
دراز. [ ] (اِخ ) قریه ای است به بحرین . (یادداشت مرحوم دهخدا).