کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرجعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرجعة
لغتنامه دهخدا
مرجعة. [ م َ ج ِ ع َ ] (ع مص ) بازگشتن . (منتهی الارب ). انصراف . بازگردیدن . رجوع . مرجِع. رجعی . رجعان . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجع. مقابل . ذهاب . (از متن اللغة). رجوع به رجوع شود.
-
مرجعة
لغتنامه دهخدا
مرجعة. [ م ُ ج ِ ع َ ] (ع ص ) سفرة مرجعة؛ که در آن ثواب و عاقبت نیک باشد. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).
-
واژههای همآوا
-
مرجاة
لغتنامه دهخدا
مرجاة. [ م َ ] (ع اِ) امید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (مص ) امید داشتن . (منتهی الارب ). رجو. رجاء. رجاة. رجاوة. (متن اللغة). رجوع به رجاء شود.
-
مرجئة
لغتنامه دهخدا
مرجئة. [ م ُ ج ِ ءَ ] (اِخ ) طایفه ای که ایمان را قول بلاعمل می دانند، و قول (کلمه ٔ شهادت ) مقدم بر عمل می شمارند و معتقدند که تارک عمل را ایمانش نجات می بخشد و نسبت به ایشان مرجی ٔ و مرجی است و ایشان را مُرجیة نیز گویند. (از متن اللغة). و می گویند ...
-
مرجئة
لغتنامه دهخدا
مرجئة. [ م ُ ج ِ ءَ ] (ع ص ) تأنیث مرجی ٔ و مرجی است ، نعت فاعلی از ارجاء. رجوع به مُرجی ٔ و مُرجی شود. || مرجیة. رجوع به مرجیة شود.
-
جستوجو در متن
-
مرجع
لغتنامه دهخدا
مرجع. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) زیر کتف . (منتهی الارب ). مرجع کتف ؛ اسفل آن . (از متن اللغة). رجع کتف . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) بازگشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87) (منتهی الارب ). انصراف . بازگردیدن . مقابل ذهاب به معنی رفتن . (از متن اللغة). رجوع . ...
-
ارجانی
لغتنامه دهخدا
ارجانی . [ اَرْ رَ /اَ رَ / اَ ] (اِخ ) امام ظهیرالدین ابی الحسن علی بن ابی القاسم زید البیهقی در تتمه ٔ صُوّان الحکمه ذیل ترجمه ٔ الحکیم ابومحمد العدلی القاینی آرد: و هو قد هذّب الزّیج البتّانی احسن تهذیب و کان مرجعه فی ذلک التهذیب الی الزیج الارجان...
-
استبراء
لغتنامه دهخدا
استبراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برائت جستن و برائت خواستن از عیب و وام و تهمت و مانند آن . (از منتهی الارب ). طلب دوری از گناه و قرض و عیب . بیزاری جستن . بیزاری خواستن . || ترک آرامش با زن تا سپری شدن حیض . ترک نزدیکی با زن تا گذشتن یک حیض . (منتهی الار...
-
اختیار
لغتنامه دهخدا
اختیار. [ اِ ] (ع مص ) گزیدن . برگزیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). استراء. گزین کردن . خَیره . (منتهی الارب ). انتخاب : الحمدُ للّه الذی اختار محمداً صلی اﷲعلیه و آله و سلم من خیر اُسرةِ. (تاریخ بیهقی ). و در شغل عرض اختیار سلطان بر تو افتاده است . (تا...
-
حال
لغتنامه دهخدا
حال . (ع اِ) کیفیت . چگونگی . وضع. هیأت . گونه . شکل . جهت . بث ّ. دُبّة. دُب ّ. حالت . طبق . هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری . هجیر. هجّیرة. هجّیری ̍. طِب ْء. شأن . بال . دأب . قِندِد. قِندید. اهلوب . طبع. فتن . بلولة. (منتهی الارب ). بُلُلة. خلد...