کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرثیت خوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرثیت خوان
لغتنامه دهخدا
مرثیت خوان . [ م َ ی َ خوا / خا ] (نف مرکب ) مرثیه خوان . رجوع به مرثیه خوان شود.
-
واژههای مشابه
-
مرثیت خوانی
لغتنامه دهخدا
مرثیت خوانی . [ م َ ی َ خوا / خا ](حامص مرکب ) مرثیه خوانی . رجوع به مرثیه خوانی شود.
-
مرثیت سرا
لغتنامه دهخدا
مرثیت سرا. [ م َ ی َ س َ ] (نف مرکب ) مرثیه سرا. رجوع به مرثیه سرا شود.
-
مرثیت سرائی
لغتنامه دهخدا
مرثیت سرائی . [ م َ ی َ س َ ](حامص مرکب ) مرثیه سرائی . رجوع به مرثیه سرائی شود.
-
مرثیت گو
لغتنامه دهخدا
مرثیت گو. [ م َ ی َ ] (نف مرکب ) که اشعار مرثیه گوید. که در عزای مرده شعر سراید و صفات و محامد او برشمارد. مرده ستا : سلامت نزد ما دور از شما مُرددریغا مرثیت گوئی ندارد.خاقانی .
-
مرثیت گوئی
لغتنامه دهخدا
مرثیت گوئی . [ م َ ی َ ](حامص مرکب ) عمل مرثیت گو. مرثیه گوئی . مرثیه سرائی .
-
جستوجو در متن
-
باخرزی
لغتنامه دهخدا
باخرزی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن ، علی بن الحسن بن ابی الطیب (437 هَ . ق . / 1074 م .). مورخ ، و از ادباء و شعراء و نویسندگان و از مردم باخرز خراسان است ودر اندلس کشته شد. از دبیران بود، اطلاعاتی از فقه وحدیث داشت . او راست : دمیةالقصر و عصرة أهل ال...
-
گوی
لغتنامه دهخدا
گوی . (نف مرخم ) مرخم و مخفف گوینده .- آفرین گوی ؛ آفرین گوینده : که باد آفریننده ای را سپاس که کرد آفرین گوی را حق شناس . نظامی .- آمین گوی ؛ آمین گوینده . کسی که آمین گوید.- اخترگوی ؛ اخترشمار. منجم .- اذان گوی ؛ مؤذن . بانگ نماز گوینده .- اغر...