کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرثد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرثد
لغتنامه دهخدا
مرثد. [ م َ ث َ ] (ع ص ) مرد جوان مرد. (منتهی الارب ). رجل کریم . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || (اِ) شیر. (منتهی الارب ). اسم است اسد را. (از متن اللغة). اسد. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مرصد
لغتنامه دهخدا
مرصد. [ م َ ص َ ] (ع اِ) جای نگاه داشت . (منتهی الارب ). جای نگاه داشتن و موضع چشم داشت و انتظار چیزی . (غیاث ). رصدگاه . (از اقرب الموارد). مرصاد. (دهار). ج ، مَراصد.(اقرب الموارد) : ... واقعدوا لهم کل مرصد فان تابوا و أقاموا الصلاة و آتوا الزکاة ف...
-
مرصد
لغتنامه دهخدا
مرصد. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ارصاد. رجوع به ارصاد شود.
-
جستوجو در متن
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) شفی بن مرثد. مکنی به ابو فروه . خواهرزاده ٔ یزیدبن مرثد. محدث است .
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن مرثد. رجوع به ابوعثمان شود.
-
ردین
لغتنامه دهخدا
ردین . [ رُ دَ ] (اِخ ) نام اسب بشربن عمروبن مرثد. (منتهی الارب ).
-
مرثدی
لغتنامه دهخدا
مرثدی . [ م َ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب است به مرثد که نام اجدادی است . (از سمعانی ).
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) الهمدانی . رجوع به یزیدبن مرثد... شود.
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) شراحیل بن مرثد. از روات حدیث است .
-
ابوالعالیة
لغتنامه دهخدا
ابوالعالیة. [ اَ بُل ْ ی َ ] (اِخ ) سعیدبن مرثد الرحبی . از روات حدیث است . و جریربن عثمان از او روایت کند.
-
ابوالربیع
لغتنامه دهخدا
ابوالربیع. [ اَ بُرْ رَ ] (اِخ ) المدنی . تابعی است . او از ابوهریره و سماک و علقمةبن مرثد از وی روایت آرند.
-
ذوالنبوان
لغتنامه دهخدا
ذوالنبوان . [ ذُن ْ ن َ ب َ ] (اِخ ) ودیعةبن مرثد الیربوعی . من الفرسان . (تاج العروس ).
-
ذواود
لغتنامه دهخدا
ذواود. [ اَ ] (اِخ ) لقب مرثد، ملک یمن که گویند ششصد سال پادشاهی رانده است .