کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتکی
لغتنامه دهخدا
مرتکی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) همیشه و برجای .(منتهی الارب ). دائم و ثابت . مراکی . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). || اعتماد کننده : انا مرتک علی کذا؛ یعنی اعتماد کننده ام بر وی . ما لی مرتکی الا علیک ؛ نیست مرا اعتمادی مگر بر تو. (منتهی الارب ). معتمد. ...
-
مرتکی
لغتنامه دهخدا
مرتکی . [ م ُ ت َ کا ] (ع اِ) محل اعتماد و کسی که بر آن اعتماد کنند. معتمد. امین . بااعتبار. (ناظم الاطباء). معول . نعت مفعولی است از ارتکاء. رجوع به ارتکاء شود. || معاون . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود.
-
جستوجو در متن
-
مراکی
لغتنامه دهخدا
مراکی . [ م ُ ] (ع اِ) قسمی گیاه حمض که شتر آن را خورد. واحد آن مراکیة است . (از متن اللغة). رجوع به مراکیة شود. || (ص ) همیشه و برجای . (منتهی الارب ). مرتکی . دائم ثابت . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).