کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتکب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتکب
لغتنامه دهخدا
مرتکب . [ م ُ ت َ ک ِ ](ع ص ) با تهور به کاری درآینده . (از اقرب الموارد). شروع کننده در کاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آغازنده . مشغول شونده . (ناظم الاطباء). || سوارشونده . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). برنشیننده . (ناظم الاطباء). || به عمل آورن...
-
جستوجو در متن
-
لیولیانس
لغتنامه دهخدا
لیولیانس . [ ] (اِخ ) تصحیف یولیاس . ابن الندیم بیشتر این تصحیف را مرتکب شده است .
-
تذقح
لغتنامه دهخدا
تذقح . [ ت َ ذَق ْ ق ُ ] (ع مص )متهم کردن کسی را بگناهی که او مرتکب آن نشده است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
مدنی
لغتنامه دهخدا
مدنی ٔ. [ م ُ ن ِءْ ] (ع ص ) مرتکب شونده ٔ عیب و نقص . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
استلامة
لغتنامه دهخدا
استلامة. [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) مرتکب کاری قابل نکوهش شدن : استلام الیهم ؛ کاری کرد با ایشان که بدان ملامت کنند وی را.
-
عذر به دست آوردن
لغتنامه دهخدا
عذر به دست آوردن . [ع ُ ب ِ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) بهانه پیدا کردن جهت اعتذار. راه فرار یافتن برای گناه که مرتکب شده است .
-
فاجور
لغتنامه دهخدا
فاجور. (ع ص ) مرتکب گناه . زناکار. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). وزن فاعول معنی مبالغه دارد و بنابراین فاجور یعنی کسی که در بدکاری و زنا افراط کند.
-
جایزالخطا
لغتنامه دهخدا
جایزالخطا. [ ی ِ زُل ْ خ َ ] (ع ص مرکب ) آنکه روا بود بر او خطا کردن . آدمی جایزالخطا است . انسان مرتکب خطا میشود. از او خطا سرمیزند.
-
رجاله بازی
لغتنامه دهخدا
رجاله بازی . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) پستی و بی شخصیتی نشان دادن . هوچیگری و آشوب طلبی نمودن . اعمال اراذل و اوباش را مرتکب شدن . و رجوع به رجاله شود.
-
موزور
لغتنامه دهخدا
موزور. [ م َ ] (ع ص ) بزه مند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزه مند و گناهکار. (ناظم الاطباء). بزهکار. مرتکب اثم . (از اقرب الموارد). اثیم .
-
باخریق
لغتنامه دهخدا
باخریق . [ خ َ ] (اِخ ) نام دهی است و از آنجاست فقیه متورع عبدالرحیم بن عمروبن عثمان باخریقی که بر قتل پسر خود که مرتکب قبایح شده بود فتوی داد.
-
خونگیر شدن
لغتنامه دهخدا
خونگیر شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) گرفتار آمدن ببلائی برای قتلی که مرتکب شده است . (یادداشت بخط مؤلف ). بخون گرفته شدن .- امثال :خونی خونگیر شد .
-
کلکلان
لغتنامه دهخدا
کلکلان . [ ک ُ ک ُل ْ لا ] (اِ) کسی که صرفه جویی خانه را به وی واگذار کرده باشند. (ناظم الاطباء). کسی که اقتصاد خانه به او واگذار شده باشد. (از اشتینگاس ). || کسی که هر کاری را مرتکب گردد. (ناظم الاطباء). || بزرگ خانه . (ناظم الاطباء).
-
گرد کار گشتن
لغتنامه دهخدا
گرد کار گشتن . [ گ ِ دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مباشر کاری شدن . (آنندراج ). مرتکب گشتن : شبی گرد آمیغ خوبان مگردکه تن را کنند سست و رخسار زرد .؟ (انجمن آرای ناصری ).