کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتفع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتفع
لغتنامه دهخدا
مرتفع. [ م ُ ت َ ف َ ] (ع ص ) برداشته شده . (غیاث اللغات ). برشده . بررفته . (یادداشت مرحوم دهخدا). بلند کرده شده . برافراشته . بالا برده شده : نیت غزوی دیگر کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 273). || برطرف کرده . از بین برده...
-
مرتفع
لغتنامه دهخدا
مرتفع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) بلند شونده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). بالا رونده . (فرهنگ فارسی معین ). || بلند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلند کرده شده . برافراخته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به مرتَفَع شود. || از ...
-
جستوجو در متن
-
قیخم
لغتنامه دهخدا
قیخم . [ ق َ خ َ ] (ع ص ) مشرف مرتفع. (از اقرب الموارد). بلند و مرتفع. (منتهی الارب ).
-
مرتفعة
لغتنامه دهخدا
مرتفعة. [ م ُ ت َف َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مرتفع. رجوع به مرتفَع شود.
-
مرتفعة
لغتنامه دهخدا
مرتفعة. [ م ُ ت َف ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مرتفع. رجوع به مرتفِع شود.
-
راموت
لغتنامه دهخدا
راموت . (اِخ ) مکانهای مرتفع. (قاموس کتاب مقدس ).
-
کامارا
لغتنامه دهخدا
کامارا. (اِخ ) دماغه ای است مرتفع، در حدود شرقی جزیره ٔسن تروپه در مدیترانه .
-
هارم
لغتنامه دهخدا
هارم . [ ] (اِخ ) (مرتفع) شخصی از نسل یهودا. (قاموس مقدس ).
-
ابوالعوال
لغتنامه دهخدا
ابوالعوال . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) مرتفعبن جزیل بن قراتکین . رجوع به مرتفع... شود.
-
پرتگاه
لغتنامه دهخدا
پرتگاه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) لغزشگاه و مَزِلَة در محلی مرتفع. هوّه .
-
نشز
لغتنامه دهخدا
نشز. [ ن َ / ن َ ش َ ] (ع اِ) جای بلند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). مکان مرتفع. (اقرب الموارد) (المنجد). جای بلند و مرتفع. (ناظم الاطباء). نشاز. (اقرب الموارد). ج ، نشوز، انشاز، نشاز.
-
وفع
لغتنامه دهخدا
وفع. [ وَ ] (ع اِ) بنای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بنای مرتفع و گویند زمین مرتفع. (اقرب الموارد). || ابر که از آن امید باران باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
نابک
لغتنامه دهخدا
نابک . [ ب ِ ] (ع ص ) جای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ): مکان نابک ؛ جای بلند و مرتفع. (ناظم الاطباء) (از المنجد). مکان مرتفع. (اقرب الموارد). ج ، نَوابِک .
-
کباء
لغتنامه دهخدا
کباء. [ ک ُ ] (ع ص ) بلند وبرآمده . (منتهی الارب ). مرتفع. (از اقرب الموارد).