کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مربی
لغتنامه دهخدا
مربی . [ م َ با ] (ع اِ) جائی که در آن تربیت می کنند و می پرورانند. (ناظم الاطباء). پرورشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مربی
لغتنامه دهخدا
مربی . [ م َ بی ی ] (ع ص ) پرورش داده شده و پرورده شده و افزون شده . (ناظم الاطباء).
-
مربی
لغتنامه دهخدا
مربی . [ م ُ ] (ع ص )آن که به بیشی خرید نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). من یأتی الرباء. (متن اللغة). || نعت فاعلی است از ارباء. (متن اللغة). رجوع به ارباء شود.
-
مربی
لغتنامه دهخدا
مربی . [ م ُ رَب ْ با ] (ع ص ، اِ) پرورده . (مهذب الاسماء). تربیت کرده شده . پرورده شده . (غیاث اللغات ). پروریده . تربیت کرده . برآمده . برآورده . (یادداشت مرحوم دهخدا). نعت مفعولی است از تربیت به معنی پروردن . رجوع به تربیت شود. || به رب ّ پرورده ....
-
مربی
لغتنامه دهخدا
مربی . [ م ُ رَب ْ بی ] (ع ص ) پرورنده . تربیت کننده . پرورش دهنده : مربی الفضلا محب الاتقیا. (گلستان ). یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را میگفت . (گلستان ).دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین که قاضییی به از او آسمان ندارد یاد. حافظ.|| آموزگار. استاد. ...
-
جستوجو در متن
-
مربیه
لغتنامه دهخدا
مربیه . [ م ُ رَب ْ بی َ ] (ع ص ) تأنیث مربّی . رجوع به مربی ّ شود.
-
مربیه
لغتنامه دهخدا
مربیه . [ م ُ رَب ْ ب َ ی َ ] (ع ص ) تأنیث مربّی ̍. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مربّی ̍ شود.
-
گلائی صحرائی
لغتنامه دهخدا
گلائی صحرائی . [ گ َ ص َ ] (ص مرکب ) بی تربیت که راه و رسم نداند. بی مربی .- گلائی صحرائی بارآمده بودن یا گلائی صحرائی بزرگ شده بودن ؛ بی مربی بزرگ شده بودن .
-
حکیم نواز
لغتنامه دهخدا
حکیم نواز. [ ح َ ن َ ] (نف مرکب ) مربی حکماء. نوازنده ٔ حکیمان . || مربی شاعران . نوازنده ٔ شعراء : منم کریم ستای و توئی حکیم نواززهی سخا و سخن بر من و تو سهل و سلیم .سوزنی .
-
ذره پرور
لغتنامه دهخدا
ذره پرور. [ ذَرْ رَ / رِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) تربیت کننده ٔ ذرّه . مجازاً، مربّی زیردستان و برکشنده ٔ آنان .
-
پداگگ
لغتنامه دهخدا
پداگگ . [ پ ِ گ ُ ] (فرانسوی ، ص ) معلم و مربی کودکان . دانشمند علوم تربیتی . || فضل فروش .
-
بی والی
لغتنامه دهخدا
بی والی . (ص مرکب ) (از: بی + والی ) بی حاکم و استاندار. || بدون حامی . بدون مربی . (ناظم الاطباء). رجوع به والی شود.
-
خودپرور
لغتنامه دهخدا
خودپرور. [ خوَدْ / خُدْ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) مربی نفس خود. || آنکه تربیت نفس خود کند. آنکه تربیت خود کند. || آنکه نزد خود درس خواند. (یادداشت مؤلف ).
-
دام پرور
لغتنامه دهخدا
دام پرور. [ پ َ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔ حیوانات اهلی . مربی دام . تربیت کننده ٔ دام یعنی حیوانات اهلی .