کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مربوط به اشفتگی اوضاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اوضاع
لغتنامه دهخدا
اوضاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وضع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حالها. (آنندراج ). احوال . رجوع به وضع شود.- اوضاع زندگی ؛ اسباب زندگی و برگ و ساز. (ناظم الاطباء).
-
کودتا
لغتنامه دهخدا
کودتا. [ دِ ] (فرانسوی ، اِ) برانداختن حکومت با استفاده از قوای نظامی کشور و تسلط بر اوضاع و روی کار آوردن حکومتی نو. رجوع به لاروس شود.
-
گولیوس
لغتنامه دهخدا
گولیوس . [ گ ُ ] (اِخ ) پترس . مستشرق هلندی است که به نام سلستین معروف گردید و برای رسیدگی به اوضاع مسیحیان در سال 1670 م . به هند مسافرت نمود. و در سورات هندوستان درگذشت و کتاب (اقتدای به مسیح ) را به زبان عربی ترجمه نمود.
-
تیره بازار
لغتنامه دهخدا
تیره بازار. [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) اوضاع برهم . بدبختی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آشفتگی . درهم ریختگی اوضاع اجتماعی : به لشکر چنین گفت پس پهلوان که ای نامداران روشن روان چو خواهید کایزد بود یارتان کند روشن این تیره بازارتان کم آزار باشید و هم کم ز...
-
شرق شناسی
لغتنامه دهخدا
شرق شناسی . [ ش َ ش ِ ] (حامص مرکب ) خاورشناسی . صفت شرق شناس . عمل آشنایی و معرفت به فرهنگ و تمدن و اوضاع مشرق زمین . (یادداشت مؤلف ). استشراق . خاورشناسی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به خاورشناسی و شرق شناس شود.
-
بلبشو
لغتنامه دهخدا
بلبشو. [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] (اِ) از اتباع است ، و شاید در اصل بِهِل و بِشو باشد یعنی بنه و برو. (یادداشت مرحوم دهخدا). هرج ومرج . شلوغ . شلوغ پلوغ . بی نظم . شلوغیی که درآن کسی به فکر کسی نباشد. (از فرهنگ فارسی معین ).- اوضاع بلبشو ؛ اوضاع درهم و بر...
-
نقشه ٔ جغرافیا
لغتنامه دهخدا
نقشه ٔ جغرافیا. [ ن َ ش َ / ش ِ ی ِ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نقشه و طرحی که برای توضیح و تعلیم اوضاع اقتصادی و سیاسی و طبیعی هرقطعه از کره ٔ زمین ترسیم کنند. رجوع به نقشه شود.
-
صلحگونه
لغتنامه دهخدا
صلحگونه . [ ص ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) سازشی از روی مصلحت نه به حقیقت . سازشی که نه از دل بود، بلکه بخاطر رعایت اوضاع و احوال : این صلحگونه کردند و بازگشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 599).
-
چاتمه ای
لغتنامه دهخدا
چاتمه ای . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) چاتمه وار. وضعی از اوضاع که سر دو چیز را به یک دیگر تکیه دهند که هر یک پایه و قیم دیگری شود و هر دو بر پا توانند ماند.
-
نابولیون مارینی
لغتنامه دهخدا
نابولیون مارینی . (اِخ ) مؤلف کتاب «تنزه العباد فی مدینة بغداد» است . موضوع کتاب مذکور شرح مختصری است پیرامون سوابق تاریخی و اوضاع جغرافیایی بغداد. رجوع به معجم المطبوعات ص 1834 شود.
-
مادام دوسوینیه
لغتنامه دهخدا
مادام دوسوینیه . [ دُ س ِ نی ِ ] (اِخ ) (1626-1696 م .) از نویسندگان بزرگ دوره ٔ لوئی چهاردهم است . نامه های وی نماینده ٔ اوضاع و احوال عصر اوست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مندلسن
لغتنامه دهخدا
مندلسن . [ م ِ دِ س ُ ] (اِخ ) مندلزن (مُزِس ). دانشمند و فیلسوف آلمانی (1729-1786م .). او برای هماهنگ ساختن یهودیت با اوضاع زمان و اصلاحات لازم در آن تلاش فراوان کرد. (از لاروس ). رجوع به مدخل بعد شود.
-
اسپرنگل
لغتنامه دهخدا
اسپرنگل . [ اِ رِ گ ِ ] (اِخ ) یکی از مورّخان آلمان ، مولد 1746 م . درشهر روستومه و وفات در سنه ٔ 1803 م . وی چند کتاب بسیار معتبر در علم جغرافیا و تاریخ مخصوصاً راجع به اوضاع و احوال هند نگاشته است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
تقویم گرفتن
لغتنامه دهخدا
تقویم گرفتن . [ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سنجیدن و معین کردن قرب و بعد و ارتفاع و انخفاض ستارگان و سایر اوضاع آسمانی است . (ذیل اقبالنامه ٔ نظامی چ وحید ص 103). رجوع به تقویم شود.
-
اصحاب فکر و وهم
لغتنامه دهخدا
اصحاب فکر و وهم . [ اَ ب ِ ف ِ رُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گروهی از ستاره شناسان بوداییان هندند که به اوضاع فلک و نجوم و احکام منسوب به ستارگان واقفند. رجوع به ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 353 شود.