کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرایا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرایا
لغتنامه دهخدا
مرایا. [ م َ ] (ع اِ) رگها که از شیر پر شود و ریزد. (از منتهی الارب ). عروقی که ممتلی از شیر گردد و از آنها شیر بیرون تراود. (از بحر الجواهر). || ج ِ مرآت و مرآة، به معنی آینه است . (از منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). رجوع به مرآة شود. || ج ِ مَری ّ...
-
جستوجو در متن
-
مرائی
لغتنامه دهخدا
مرائی . [ م َ ](ع اِ) ج ِ مرآة. (ناظم الاطباء). ج ِ مرآة و مراء و مرایا. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به مرآة شود.
-
گاوس
لغتنامه دهخدا
گاوس . (اِخ ) شارل فردریک . ریاضی دان و منجم آلمانی متولد در برونسویک (1777 - 1855 م .) که بسبب تحقیقات فراوان درباره ٔ مقناطیس و علم مناظر و مرایا مشهور گردیده است .
-
مرآة
لغتنامه دهخدا
مرآة. [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آینه . آئینه .(زمخشری ) (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). آنچه که درآن خود را بینی . ج ، مراء و مرایا. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || به استعاره مکانی را گویند که منظره و تماشاگاه شود. (از اقرب الموارد).
-
مری
لغتنامه دهخدا
مری . [ م َ ری ی ] (ع ص ) ناقة مری ة؛ ناقه ٔ بسیارشیر یا ناقة بی بچه که به دست سودن دوشند آن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عِرقی (رگی ) که مملو شود و شیر بیرون دهد. (از اقرب الموارد). ج ، مَرایا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اصحاب مناظر
لغتنامه دهخدا
اصحاب مناظر. [ اَ ب ِ م َ ظِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصحاب المناظر. گروهی از دانشمندان علوم ریاضی بویژه آنانکه در مبحث مناظر و مرایا دست دارند. رجوع به مناظر ومرایا ذیل «مناظر»، و حکمت اشراق چ کربن ص 99 شود.
-
مناظر
لغتنامه دهخدا
مناظر. [م َ ظِ ] (ع اِ) ج ِ منظر. (غیاث ) (اقرب الموارد). رجوع به منظر شود. || زمینهای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- علم مناظر ؛ علمی که شناخته شود بوسیله ٔ آن کیفیت مقدار اشیا بسبب قرب و بعد آنها از نظر بیننده . ...
-
مینیاتور
لغتنامه دهخدا
مینیاتور. (فرانسوی ، اِ) نوعی نقاشی با حداکثر ظرافت و خطوط ترسیم شده باحداقل نازکی . این نوع نقاشی که در آن ریزه کاری خاص بکار میرفته است در قرون وسطی متداول بوده است . (از دایرة المعارف کیه ). نوعی نقاشی خاص مشرق زمین (مخصوصاً ایران ) و بیشتر متداول...
-
اری
لغتنامه دهخدا
اری . [ اِ ] (اِخ ) جورج بیدل . عالم هیوی و ریاضی دان انگلیسی ، مولد آلنویک (نرثمبرلاند) 1801 و متوفی بلندن 1892 م . استاد هیئت در دارالفنون کمبریج . وی رصدخانه ٔ این شهر را تکمیل کرد. در سال 1835 مدیر رصدخانه ٔ گرینویچ شد و تا سال 1886 این سمت داشت ...
-
ریاضی
لغتنامه دهخدا
ریاضی . (ع ص نسبی ) منسوب است به ریاضت . (فرهنگ فارسی معین ). || منسوب به ریاضت به معنی رام کردن اسب توسن : چو ریاضیش کند رائض چون کبک دری بخرامد به کشی در ره و برگردد باز. منوچهری . || (اِ) علم الریاضیات . علمی است که عرض آن درک مقادیر است و برحساب ...
-
کپرنیک
لغتنامه دهخدا
کپرنیک . [ ک ُ پ ِ ] (اِخ ) منجم مشهور از مردم لهستان و اوست که پس از ابوریحان بیرونی قائل به مرکزیت خورشیدو متحرک بودن زمین شد و نظام بطلمیوس را نسخ کرد. (یادداشت مؤلف ). در نوزدهم فوریه سال 1473 م . در شهرتورن در لهستان بدنیا آمد و چون یتیم بود عم...
-
نظری
لغتنامه دهخدا
نظری . [ ن َ ظَ ری ی / ن َ ظَ ] (ص نسبی ) منسوب است به نظر. رجوع به نظر شود. مقابل بدیهی . (آنندراج ). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج به فکر و نظر باشد. (یادداشت مؤلف ). آنچه دریافتنش متوقف بر نظر و تحقیق است مانند تصور نفس و عقل و تصدیق این که عا...
-
باصر
لغتنامه دهخدا
باصر. [ ص ِ ] (ع ص ) چشم دارنده . ذوبصر. (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || لمح باصر؛ ذوبصر و تحدیق . (تاج العروس ). نگاه تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). اریته لمحا باصراً؛ ای : نظراً بتحدیق شدید. (ناظم الاطباء). || در مکتب حکمت اشراق...
-
علوم
لغتنامه دهخدا
علوم . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِلم . دانشها. رجوع به علم شود : علوم عالم دانم ولیکن اندر عصراگر دو مردم دانم بدان که نادانم . مسعودسعد.- علوم آثار علوی ؛ علم به افلاک و حرکات فلکی و آثار آنها، و امور و حوادث جوی و نجوم است . (فرهنگ علوم عقلی ص 411، از م...