کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرامر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرامر
لغتنامه دهخدا
مرامر. [ م َ م ِ ] (اِخ ) ابن مرة، مردی از طی که خط عربی وضعکرده ٔ اوست و اول در انبار شایع شد و بعد در حیره وبعد در سایر نقاط و این هشت کلمه که ابجد، هوز، الخ ... باشد فرزندان اویند و ایشان را آل مرامر گویند. (از منتهی الارب ). رجوع به المصاحف ص 193...
-
مرامر
لغتنامه دهخدا
مرامر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) نرم و نازک و جنبان . (از منتهی الارب ) (از اظم الاطباء). ناعم مرتج . (متن اللغة) (اقرب الموارد). مَرمَر. مرمار. مرمور. (متن اللغة) (منتهی الارب ). || باطل . (متن اللغة) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناچیز. (منتهی الارب )...
-
جستوجو در متن
-
ابجد
لغتنامه دهخدا
ابجد. [ اَ ج َ ] (اِ) نام اولین صورت از صور هشت گانه ٔ حروف جُمَّل . || نام مجموع صور هشت گانه ٔ مزبور. واین ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه بوده ، بدین نهج :ابجد. هوز. حطی . کلمن . سعفص . قرشت . ثخذ. ضظغ... و در حساب جُمَّل ، الف تا طاء بترتیب ، نماین...