کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراقی
لغتنامه دهخدا
مراقی . [ م َ ] (ع اِ) مدارج . نردبامها. ج ِ مرقات . رجوع به مرقاة و مرقات شود : پادشاه از راه یسار عزم ذروه ٔ اعلی کرد ومطالعه ٔ مداخل و مخارج و مشاهده ٔ مراقی و معارج آن واجب فرمود. (جهانگشای جوینی ). عقاب را در مراقی آن عقاب بال گسسته گشتی . (ترجم...
-
مراقی
لغتنامه دهخدا
مراقی . [ م ُ / م ُ قی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به مراقیة که از بلاد الموت می باشد. (از الانساب سمعانی ).
-
واژههای همآوا
-
مراغی
لغتنامه دهخدا
مراغی . [ م َ ] (ع ص ) ابل مَراغ ؛ شترانی که در شیرآنها کفک بسیار برآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مراغی
لغتنامه دهخدا
مراغی . [ م َ غی ی / م َ ] (ص نسبی ) منسوب است به مراغه از بلاد آذربایجان . || منسوب است به مراغ که نام قبیله ای است . (از الانساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
مرقاة
لغتنامه دهخدا
مرقاة. [ م ِ / م َ ] (ع اِ) مرقات . نردبان . زینه . (منتهی الارب ). سلم . پایه . نردبان از خشت و یا از سنگ . (دهار). ج ، مَراقی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به مرقات شود.
-
مرقی
لغتنامه دهخدا
مرقی . [ م َ قا ] (ع اِ) نردبان یا پله کان بطور اعم . (از اقرب الموارد). آلت بالا رفتن . سُلّم . || محل و موضع بالا رفتن . ج ، مَراقی . (ناظم الاطباء).
-
قصاب شکن
لغتنامه دهخدا
قصاب شکن . [ ق َص ْ صا ش ِ ک َ ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) نام فنی از کشتی است ، و آن زور بر گردن حریف آورده بر زمین زدن است چنانکه قصاب گوسفند را. (استینگاس ) (آنندراج ) : مدعی گرچه خود آزار مراقی داردباب قصاب شکن گردن چاقی دارد.میرنجات (از آنندراج ).
-
مراق
لغتنامه دهخدا
مراق . [ م ِ / م ِ راق ق ] (ع اِ) نام بیماری است در شکم . (ناظم الاطباء). در طب قدیم نوع مالیخولیا که آن را ناشی از سودا میدانستند و عقیده داشتند که گردن صاحب مرض به علت تصاعد ابخره ستبر میشود : مدعی گر چه خودآزار مراقی داردباب قصاب شکن گردن چاقی دار...
-
طهطاوی
لغتنامه دهخدا
طهطاوی . [ طَ وی ی ] (اِخ ) شیخ احمدبن محمد اسماعیل الطهطاوی الحنفی . او راست کتب ذیل :1 - حاشیة الطهطاوی بر کتاب الدر المختار، شرح تنویر الابصار، که در فقه حنفی و در چهار مجلد دربولاق مصر بطبع رسیده است . 2 - حاشیة الطهطاوی بر مراقی الفلاح ، شرح نور...
-
طحطاوی
لغتنامه دهخدا
طحطاوی . [ طَ ] (اِخ ) الطهاوی . احمدبن محمدبن اسماعیل الطحاوی الحنفی . ولادت وی در شهر طهطا نزدیک اسیوط از توابع مصر بوده ، و بسال 1181 هَ . ق . به قاهره پایتخت مصر آمده داخل مدرسه ٔ جامع ازهر شد، و همه روزه برای فراگرفتن علم فقه نزد اساتید فقه ، از...
-
علی بخاری
لغتنامه دهخدا
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی الدین بخاری ، مکنّی به شافعی و مشهور به قبانی . عالم و ادیب و شاعر بود. و اصل وی از مدینه می باشد. در سال 1134 هَ . ق . در مکه متولد شد و از آنجا به مصر رفت و ساکن آن کشور شد و در سال 1221 هَ . ق . در...
-
معارج
لغتنامه دهخدا
معارج . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ معراج . (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ معرج [ م ِ رَ / م َ رَ ] . (ناظم الاطباء). ج ِ معرج و معراج . (اقرب الموارد). نردبانها و این جمع معراج است . (غیاث ) (آنندراج ). پایه ها : در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت ک...
-
جندبادستر
لغتنامه دهخدا
جندبادستر. [ ج ُ دِ دَ ت َ ] (معرب ، اِ مرکب ) بفارسی آش بچگان و بترکی اغلان آشی نامند و آن شبیه به خصیه است و جوان آن مائی و در انهار عظیمه بیشتر یافته می شود. از سگ بسیار کوچکتر و موی او سرخ مایل بسیاهی و در خارج آب تعیش نمیکند و در دیلم او راشنگ ن...