کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراقب بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اصحاب مراقب
لغتنامه دهخدا
اصحاب مراقب . [ اَ ب ِ م ُ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طایفه ای از اهل شهود در تداول متصوفه . رجوع به شهود و اهل شهود شود.
-
جستوجو در متن
-
نظارت داشتن
لغتنامه دهخدا
نظارت داشتن . [ ن َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مراقب بودن . ناظر بودن .
-
چهارگوش بودن
لغتنامه دهخدا
چهارگوش بودن . [ چ َ / چ ِ دَ ](مص مرکب ) مربع بودن . چهار گوشه داشتن . شکل مربعی داشتن . || گوش داشتن . مراقب اوضاع و احوال بودن . هرچه دقیق تر قوه ٔ شنوائی بکار داشتن . بیدار و هشیار بودن . در همه حال مترصد اطراف و جوانب بودن .
-
چارچشمی پائیدن
لغتنامه دهخدا
چارچشمی پائیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بدقت نگاه کردن و پائیدن و مواظب آن بودن . کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن و بدقت مراقب و مواظب آنکس یا آن چیز بودن . پائیدن چیزی بدقت و مراقب بودن که آن را ندزدند یا آسیبی به آن نرسد و رجوع به چارچشمی...
-
گوش به زنگ
لغتنامه دهخدا
گوش به زنگ . [ ب ِ زَ ] (ص مرکب ) متوجه . منتظر. بیوسان .- گوش به زنگ بودن ؛ در انتظار بودن . مراقب و مواظب و متوجه بودن . و نیز رجوع به همین ترکیب در ذیل ترکیب های گوش شود.
-
نفس شماردن
لغتنامه دهخدا
نفس شماردن . [ ن َ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لحظات را گرامی داشتن . دم را غنیمت دانستن : دم بی نفس تو برنیارم در خدمت تو نفس شمارم . نظامی .|| نفس کسی را شماردن ؛ به دقت مراقب حال او بودن . از مریض و رنجور به شدت مراقب حال او بودن . از مریض و رنجور به ...
-
مراهصة
لغتنامه دهخدا
مراهصة. [ م ُ هََ ص َ ] (ع مص ) سخت گرفتن قرض دار خود را به تقاضا و در نظر داشتن او را. (منتهی الارب ). مترصد و مراقب بدهکار بودن . (از متن اللغة). مراصد ومواظب غریم و بدهکار خود بودن . (از اقرب الموارد).
-
هوا داشتن
لغتنامه دهخدا
هوا داشتن . [ هََ ت َ ] (مص مرکب ) غرور داشتن . خیال های باطل داشتن : حسین زندیق است و هوا دارد. (تاریخ سیستان ). || هوای کسی را داشتن ؛ مراقب او بودن . او را از خطر حفظ کردن .
-
توجه داشتن
لغتنامه دهخدا
توجه داشتن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ت َ ] (مص مرکب ) دقت داشتن . زیر نظر داشتن . مراقب بودن . || نگاه و نظر مرحمت به کسی یا چیزی داشتن . رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
چشم نهادن
لغتنامه دهخدا
چشم نهادن . [ چ َ / چ ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) مواظب و مراقب بودن . در اصطلاح عوام ، پاییدن . وقوع امری یا حادثه ای را منتظر بودن : همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی . (تاریخ بیهقی ). || دیده بکسی یا چیزی دوختن . رجوع ...
-
نقش نگریستن
لغتنامه دهخدا
نقش نگریستن . [ ن َ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) نقش خواندن . در قمار مراقب بازی حریف بودن . حریف قمار شدن : نقش فلک چو می نگری پاکباز شوزیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا.سراج الدین قمری .
-
ماهرخ رفتن
لغتنامه دهخدا
ماهرخ رفتن . [ رُ رَ ت َ ] (ص مرکب ) اصلاً اصطلاح شکار است و بمعنی مواظب و مراقب بودن و کمین توله ٔ شکاری در اطراف شکار است تا وقتی شکارچی سر برسد و توله شکار را رم دهد و شکارچی او را هدف قرار دهد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). به قصد برجستن خود...
-
نفس شمردن
لغتنامه دهخدا
نفس شمردن . [ ن َ ف َ ش ِ / ش ُ م ُ دَ ] (مص مرکب ) نفس کسی راشمردن ؛ حساب دقایق عمر او را داشتن . سخت مراقب و نگران حال و کار او بودن . او را به شدت تحت نظر و مراقبت داشتن . لحظه ای از کار او غفلت نکردن : که گیتی همی بر تو بر بگذردزمانه نفس را همی ب...
-
اندیشه داشتن
لغتنامه دهخدا
اندیشه داشتن . [ اَ ش َ / ش ِ ت َ ](مص مرکب ) در فکر بودن . مواظبت کردن . مواظب بودن . مراقب بودن . تیمار داشتن : چون دوست ایشان را مشغول کرده است تا از شغلهای بزرگ اندیشه می دارند... بتاریخ راندن و چنین احوال و اخبار نگاه داشتن چون توانند رسید. (تار...