کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراعات کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مراعات کردن
لغتنامه دهخدا
مراعات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگهداری کردن . مشفقانه مراقبت کردن : مراعات دهقان کن از بهر خویش . سعدی .غم جمله خوردر هوای یکی مراعات صد کن برای یکی . سعدی .فقرا و تنگدستان را مراعات کن . (مجالس سعدی ). || رعایت جانب و خاطر کسی کردن . ملاحظه...
-
مراعات نظیر
لغتنامه دهخدا
مراعات نظیر. [ م ُ ت ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در بدیع، مراعات النظیر یا مراعات نظیر یا صنعت تناسب آن است که شاعر یا نویسنده در شعر یا نثر خود کلماتی را به کار گیرد که با هم نسبتی و مناسبتی داشته باشند، مثلاًکلمات مزرع و داس و کِشته و درو در ا...
-
مراعات النظیر
لغتنامه دهخدا
مراعات النظیر. [ م ُ تُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) مراعات نظیر. رجوع به مراعات نظیر شود.
-
جستوجو در متن
-
دل دهی
لغتنامه دهخدا
دل دهی . [ دِ دِ ] (حامص مرکب ) استمالت . دلجویی . دل دادن . تسلی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). دلداری دادن . تسلی دادن . قوت قلب بخشیدن : فرمود که در حق او به همه ابواب مراعات لازم شناسند و به دلدهی و استمالت تمام به حضرت فرستند. (تاریخ طبرستان ). قاصد...
-
ذات الید
لغتنامه دهخدا
ذات الید. [ تُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) ملک ید. مال . مملوک . ثروت . حریشه . دارائی : از ذات الید خویش آنچه مکنت داشت هریک را مراعات کرد تا همگان راضی شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی مؤلف ص 74). شکا یوماً الی ابی هارون خلیفة محمدبن یزداد، الوحدة ...
-
مفاوضات
لغتنامه دهخدا
مفاوضات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مفاوضة. گفتگوها. مذاکرات : صاحب کافی بعد از آن مفاوضات بر مراعات تاش و حفظ مصالح و مناجح او اقبال کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 99). و رجوع به مفاوضة و مفاوضت و مفاوضه شود. || مکتوبات که اعلی به ادنی نوشته باشد...
-
مغروری
لغتنامه دهخدا
مغروری . [ م َ ](حامص ) خودپسندی . گستاخی و خودبینی . تکبر و نخوت . (از ناظم الاطباء). مغرور بودن . برتنی . مقابل افتادگی و فروتنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز مغروری کلاه از سر شود دورمبادا کس به زور خویش مغرور. نظامی .ز مغروری که در سر ناز گیر...
-
ناپلئون سوم
لغتنامه دهخدا
ناپلئون سوم . [ پ ُ ل ِ ءُ ن ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ ناپلئون اوّل است و پدرش لوئی بناپارت پادشاه هلند و مادرش هورتانس بوهارنه بود. در سال 1808 بدنیا آمد دوران جوانی خود را با ماجراها و حوادث گذراند. در سال 1836 در استراسبورگ و در 1840 در بولو...
-
مهرعلی تبریزی
لغتنامه دهخدا
مهرعلی تبریزی . [ م ِ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) (ملا...) از شعرا و ادبای متأخر ایران در تبریز بود و زندگانی آزادانه و وارسته ای داشت . ملامهرعلی در اوایل سلطنت قاجاریه در تبریز زندگانی مینمود. تولد او در خوی بود، سپس به تبریز آمده و در این شهر شهرت پیدا ...
-
راعناگوی
لغتنامه دهخدا
راعناگوی . [ ع ِ ] (نف مرکب ) کنایه از منافق ، و معنی راعنا این است که مراعات کن ما را؛ صحابه این معنی را قصد کرده بحضرت رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم خطاب میکردند و یهود اندک تغییر داده راعینا می خواندند یعنی شبان ما، حق تعالی صحابه را منع کرد که ...
-
طرقوا
لغتنامه دهخدا
طرقوا. [ طَرْ رِ قو ] (ع فعل امر) صیغه ٔ امر حاضر است ،بمعنی راه دهید، و یکسو شوید. معمول است که نقیبان عرب پیش سلاطین ، طرقوا، طرقوا میگویند. (غیاث اللغات )(آنندراج ). برد. رجوع به بَرد شود. در آخر این کلمه در موقع کتابت بر حسب ضرورت مراعات قواعد عر...
-
پیشه کردن
لغتنامه دهخدا
پیشه کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... کاری را)؛ آن صنعت ورزیدن . حرفه ٔ خود ساختن . شغل خود قرار دادن . ملازم آن شدن . ورزیدن آن . پیوسته آن کار کردن . بدان مولع و حریص گشتن . پیشه گرفتن .پیشه ساختن . کار و عمل خویش قرار دادن : چو بشناخت آ...
-
خاموش کردن
لغتنامه دهخدا
خاموش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از آواز یا سخن بازداشتن . ساکت کردن . بی صدا کردن . از گفتار بازداشتن . خاموش ساختن . خاموش گردانیدن . رجوع به «خاموش ساختن » و «خاموش گردانیدن » شود. اِسکات . (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن شاکر. از بنی موسی بن شاکر که در اخراج کتب از بلاد روم با برادران خویش محمد و حسن کوشید. پدر ایشان موسی بن شاکر مصاحبت مأمون داشت و مأمون حق او را درباره ٔ اولاد وی مراعات کرد و او چون بمرد سه فرزند وی کودک بودند ...