کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراسم
لغتنامه دهخدا
مراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ...
-
جستوجو در متن
-
شبیک
لغتنامه دهخدا
شبیک . [ ش َ ] (اِ) شبی .سدرة (در مراسم دینی زردشتیان ). (یادداشت مؤلف ).
-
برگذار شدن
لغتنامه دهخدا
برگذار شدن . [ ب َ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پایان یافتن . ختم شدن . انجام یافتن . بانجام رسیدن .(یادداشت دهخدا): پس از برگذار شدن مراسم حج . پس ازبرگذار شدن مراسم جشن . و رجوع به برگزار شدن شود.
-
برگذاری
لغتنامه دهخدا
برگذاری . [ ب َ گ ُ ] (حامص مرکب ) برگذاردن . ترتیب دادن . همه ٔ اطراف و جوانب کاری را صورت تحقق بخشیدن . به تهیه ٔلوازم اسباب کاری از هر جهت قیام کردن : برگذاری مراسم حج . برگذاری مراسم جشن . و رجوع به برگزاری شود.
-
راسپی
لغتنامه دهخدا
راسپی . (اِ) نامی که به یکی از دو موبدکه با هم مراسم دینی آفرینگان بجای آورند، دهند. نام دیگری زوت است . (خرده اوستا ص 69). از برای بجا آوردن مراسم آفرینگان در مهریا پرستشگاه جای مخصوصی لازم نیست برخلاف مراسم دیگر این جشن را در جای معمولی و در خانه ٔ...
-
عزاداری کردن
لغتنامه دهخدا
عزاداری کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برپا داشتن مراسم عزا. سوکواری کردن . (فرهنگ فارسی معین ). ماتم گرفتن .
-
کامالدل
لغتنامه دهخدا
کامالدل . [ دُ ] (اِخ ) مراسم مذهبی که در اوایل قرن یازدهم م . بوسیله ٔ سن روموآلد در کامالدلی نزدیک فلورانس پایه گذاری شد.
-
چله داری کردن
لغتنامه دهخدا
چله داری کردن . [ چ ِل ْل َ / ل ِ چ ِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مراسم عزای چهلم مرگ کسی را به پاداشتن . در روز چهلم مرگ کسی مراسم خاص عزاداری را به جای آوردن . چله گرفتن . چله داشتن . || مراسم چله نشین صوفیان : مال یتیمان خوری پس چله داری کنی راه...
-
تربنت
لغتنامه دهخدا
تربنت . [ ت ِ رِ ب َ ] (اِ) نام گیاهی : برای مراسم تاجگذاری اردشیر دوم مغها دعوت شده بودند و گیاهی که پلوتارک آنرا تربنت می نامد استعمال میشد (ظن قوی این است که این گیاه همان هئومه بوده که در قرون بعد در موقع مراسم مذهبی استعمال میکردند). (تاریخ ایرا...
-
چله دادن
لغتنامه دهخدا
چله دادن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب )مراسم چهلم مرگ کسی را بوسیله ٔ اطعام مساکین بجا آوردن . اطعام کردن چهل روز پس از مرگ کسی . مشروبات و مأکولات دادن به فقرا و مساکین و دیگر اشخاص در روز چهلم مرگ عزیزی یا بزرگی . چله گرفتن و مراسم چهلم مرده...
-
عزاداری
لغتنامه دهخدا
عزاداری . [ ع َ ] (حامص مرکب ) سوکواری .زاری . عزاپرستی . اشتغال به سوک . مصیبت . تعزیت . (ناظم الاطباء). اقامه ٔ مراسم عزا. (فرهنگ فارسی معین ).
-
پیکومنوس
لغتنامه دهخدا
پیکومنوس . (اِخ ) یکی از ارباب انواع ایتالیای باستان ، حامی مراسم ازدواج و موجد اصول رشوه و کود دادن به اراضی . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حج بالنیابة
لغتنامه دهخدا
حج بالنیابة. [ ح َج ْ ج ِ بِن ْ ب َ ] (اِ مرکب ) انجام مراسم حج بجای دیگری . رجوع به حج و حجه فروش شود.
-
کدو زدن
لغتنامه دهخدا
کدو زدن . [ ] (مص مرکب ) ظاهراً نوعی از مراسم و تفریحات نوروز بوده است : قومی از دیلم روزنیروز بر عادت خویش بدین ناحیت درآمدند زیرا که معلوم داشتند که در این روز مردم به کدو زدن و لهو و لعب و گوی بازی کردن مشغول باشند. (تاریخ قم ص 248).