کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرادف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرادف
لغتنامه دهخدا
مرادف . [ م ُ دَ ] (ع ص ) ردیف شده . پس روشده . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از مرادفة. رجوع به مرادفة شود.
-
مرادف
لغتنامه دهخدا
مرادف . [ م ُ دِ ] (ع ص ) در پی کسی نشیننده . (غیاث اللغات ). کسی که پشت سردیگری سوار مرکبی باشد. آنچه که در ردیف یا عقب چیزی آید. (فرهنگ فارسی معین ). در پس کسی نشیننده و هم ردیف . (ناظم الاطباء). || لفظی که با لفظ دیگر در معنی شریک باشد. (از غیاث ا...
-
جستوجو در متن
-
هم معنی
لغتنامه دهخدا
هم معنی . [ هََ م َ ] (ص مرکب ) دو لفظ که مرادف یکدیگر باشند. (آنندراج ).
-
هم رده
لغتنامه دهخدا
هم رده . [ هََرَ دَ / دِ ] (ص مرکب ) مرادف . مترادف . (آنندراج ).
-
آگن
لغتنامه دهخدا
آگن . [ گ ِ] (پسوند) در کلمات مُرکبه ، مرادف آگین . گن . گین .
-
سرجغرات
لغتنامه دهخدا
سرجغرات . [ س َ ج ُ ] (اِ مرکب ) مرادف سرشیر. (آنندراج ).
-
لوراک
لغتنامه دهخدا
لوراک . (اِ) شعوری این کلمه را مرادف لورانک و لورآور آورده است به معنی آوند روغن .
-
لم
لغتنامه دهخدا
لم . [ ل ِ ] (ع حرف ) مرادف اَما. الا. اَلیس َ. اَلم . اِم . (دزی ).
-
بی کوئی
لغتنامه دهخدا
بی کوئی . (حامص مرکب ) مرادف بی کس و بی رفیق . (غیاث ). بی کسی ، و بی کس و کو مترادف با یکدیگرند. (آنندراج ).
-
چکوج
لغتنامه دهخدا
چکوج . [ چ َ ] (اِ) مرادف چکوچ . (از ناظم الاطباء). و رجوع به چکوچ شود.
-
بخشایشگر
لغتنامه دهخدا
بخشایشگر. [ ب َ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) رحیم و رحم کننده . (ناظم الاطباء). رؤف . (یادداشت مؤلف ). رحمن . (زمخشری ). بخشایشگر مرادف الرحیم و بخشاینده مرادف الرحمن است . (آنندراج ).
-
چلقد
لغتنامه دهخدا
چلقد. [ چ ِ ق َ ] (اِ) بمعنی چلته است . (غیاث ) (آنندراج ). مرادف چلته و چلقب است که جبه ٔ ستبر و دولایی سپاهیان معنی دهد. و رجوع به چلته شود. || مرادف چلته و چلقب که به معنی جوشن نیز باشد. و رجوع به چلته شود.
-
نظر گشادن
لغتنامه دهخدا
نظر گشادن . [ ن َ ظَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) نظر واکردن . مرادف چشم گشادن . (از آنندراج ). نگاه کردن . نگریستن .
-
نظر وا کردن
لغتنامه دهخدا
نظر وا کردن . [ ن َ ظَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر گشادن . مرادف چشم گشادن . (از آنندراج ). چشم واکردن .