کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراحل مختلف چیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مراحل گزین
لغتنامه دهخدا
مراحل گزین . [ م َ ح ِ گ ُ ] (نف مرکب ) کنایه از دائم السفرو کثیرالسفر که از منزلی به منزلی رود : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین .نظامی .
-
مراحل نشین
لغتنامه دهخدا
مراحل نشین .[ م َ ح ِ ن ِ ] (نف مرکب ) مسافر. (از رشیدی ) (از برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). که در مراحل و منازل بین راه اقامت کند. کنایه از کثیرالسفر که اقامتگاهش منزل هاو مرحله های بین راه است . || (اِ مرکب ) کنایه از هر یک از کواکب سبعه ٔ سیاره باشد...
-
جستوجو در متن
-
ماده
لغتنامه دهخدا
ماده . [ مادْ دَ / مادْ دِ ] (از ع ، اِ) از مادة عربی . اصل هر چیز. مایه . ج ، مواد. (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- ماده ٔ الحاد ؛ اصل و ریشه ٔ کفر : ماده ٔ فساد و الحاد و کفر و عناد در آن نواحی منحسم و منقطع گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران...
-
غریزة
لغتنامه دهخدا
غریزة. [ غ َزَ ] (ع اِ) سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . سرشت و طبیعت . (غیاث اللغات ). سرشت مردم . (دهار). طبیعت اعم از خیر و شر. ج ، غَرائِز. (اقرب الموارد). خوی . (مهذب الاسماء) (مقدمةالادب زمخشری ) (السامی فی الاسامی ). طبع. سجیه . خلیقه . نهاد...
-
حاجی ترخان
لغتنامه دهخدا
حاجی ترخان . [ ت َ ] (اِخ ) یا هشترخان (اِخ ) شهری از مملکت روسیه در اروپا کرسی ناحیتی بهمین نام واقع در جزیره ای از گنگباری (مجمعالجزائری ) که از دلتاهای ولگا (آتل ) تشکیل میشود در 45 هزارگزی مصب این رود ببحر خزر. دارای 225000 مردم و سابقاً آنجا آرش...
-
اسپنسر
لغتنامه دهخدا
اسپنسر. [ اِ پ ِ س ِ ] (اِخ ) هربرت . وی در قرن نوزدهم بزرگترین فیلسوف انگلیسی بشمار است . مولد او بسال 1820 م . پدر وجدّ وی معلم کتاب بودند. خود او هنگام تعلم به ریاضیات و علوم فنی مایل بود و مهندسی آموخت ، لیکن دروس وی منتظم نبود، به کتاب خواندن نی...
-
حافظة
لغتنامه دهخدا
حافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس ...
-
تخمیر
لغتنامه دهخدا
تخمیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشانیدن روی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مایه کردن در خمیر و گذاشتن آرد و گل ومانند آن را تا خمیر شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مایه کردن در خمیر. (از المنجد...
-
صوفیه
لغتنامه دهخدا
صوفیه . [ فی ی َ / ی ِ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ تصوف . اهل طریقت . آنان که ازطریق ریاضت و تعبد، طالب راه یافتن به حق و حقیقت اند. گروهی که از اواخر قرن دوم هجری در اسلام پدید گشتند و بخاطر طرز تفکر، لباس ، خوراک ، عبادت و ریاضت مخصوص ، بدین نام معروف گ...
-
دامغان
لغتنامه دهخدا
دامغان . (اِخ ) شهر دامغان در شمال خاوری سمنان و 70هزارگزی شمال باختر شاهرود، سر راه شوسه و راه آهن تهران به خراسان واقع و مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر است :طول 54 درجه و 20 دقیقه و 8 ثانیه . عرض 36 درجه و 9 دقیقه 48 ثانیه . ارتفاع 1130 گز و اختلاف س...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ] (ع اِ)خرد و دانش و دریافت یا دریافت صفات اشیاء از حسن وقبح و کمال و نقصان و خیر و شر، یا علم به مطلق امور به سبب قولی که ممیز قبیح از حسن است ، یا بسبب معانی و علوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض و مصالح انجام پذیر است ، یا به جهت هیئت نیک...
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ] (ع ص ) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده . فراهم آورنده . جمعکننده . || (اِ) طوق . (منتهی الارب ). غل . (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیورکه دستها را به گردن فراهم آورد. (ا...
-
حجةالاسلام شفتی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام شفتی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ش َ ] (اِخ ) سیدمحمد باقربن تقی موسوی النسب شفتی رشتی الاصل اصفهانی الموطن والمدفن . از اعاظم علمای اواخر امامیه ، فقیه اصولی ادیب نحوی رجالی ریاضی بوده و در فقه و اصول و رجال و روایت و هیئت و علوم ادبیه و ...