کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراحل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراحل
لغتنامه دهخدا
مراحل . [ م َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ مَرْحَلة. (منتهی الارب ). منازل . رجوع به مرحله شود : بغراخان در بعضی از آن مراحل جان تسلیم کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 90). در طی آن مراحل و منازل به مضیقی رسیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 294).
-
واژههای مشابه
-
مراحل گزین
لغتنامه دهخدا
مراحل گزین . [ م َ ح ِ گ ُ ] (نف مرکب ) کنایه از دائم السفرو کثیرالسفر که از منزلی به منزلی رود : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین .نظامی .
-
مراحل نشین
لغتنامه دهخدا
مراحل نشین .[ م َ ح ِ ن ِ ] (نف مرکب ) مسافر. (از رشیدی ) (از برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). که در مراحل و منازل بین راه اقامت کند. کنایه از کثیرالسفر که اقامتگاهش منزل هاو مرحله های بین راه است . || (اِ مرکب ) کنایه از هر یک از کواکب سبعه ٔ سیاره باشد...
-
جستوجو در متن
-
شرخر
لغتنامه دهخدا
شرخر. [ ش َ خ َ ] (نف مرکب ) خریدار شر. کسی که در امور متنازع فیه با دادن وجهی به یکی از متداعیان حق او را بخرد و در همه ٔ مراحل تا حصول نتیجه ٔ نهائی خود را جانشین او سازد.
-
منستیر
لغتنامه دهخدا
منستیر. [ م ُ ن َ ] (اِخ ) شهری در افریقیه و اهل آن قومی از قریش و میان آن و قیروان شش مراحل است . (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
صباصفت
لغتنامه دهخدا
صباصفت . [ ص َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) بمانند صبا. بکردار صبا. تند. باشتاب : صباصفت منازل میبرید و شمال شکل ، مراحل قطع میکرد... (سندبادنامه ص 143). رجوع به صبا و رجوع به صباسرعت شود.
-
هفت شهر عشق
لغتنامه دهخدا
هفت شهر عشق . [ هََ ش َ رِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) منازل سلوک . مراحل کمال صوفی : هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم . (منسوب به مولوی ).رجوع به هفت وادی شود.
-
مرحله پیما
لغتنامه دهخدا
مرحله پیما. [ م َ ح َ ل َ / ل ِ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) طی کننده مراحل و منازل . (فرهنگ فارسی معین ). مسافر.- مرحله پیما گردیدن ؛ طی کردن منازل و مراحل . (فرهنگ فارسی معین ). رو به راه نهادن . سفر کردن . کوچ کردن : از راه غیر متعارف به جهت چمخاله مرح...
-
سیر و سلوک
لغتنامه دهخدا
سیر و سلوک . [ س َ / س ِ رُ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) در لغت به معنی طی طریق و راه پیمودن و ریاضت کشیدن . || (اصطلاح تصوف ) آداب و رسوم و کیفیت مقامات و احوال و چگونگی در طریقت است و ترقی زندگی روحی را به سفر و سیر تشیبه کرده اند. و از همه تشبیهات...
-
عهد فلز
لغتنامه دهخدا
عهد فلز. [ ع َ دِ ف ِ ل ِزز / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرحله ای است از مراحل زندگی بشر، و آن تالی عهد حجر است که تقریباً هفت هزار سال قبل از میلاد شروع شده و سه دوره دارد: دوره ٔ مس ، دوره ٔ مفرغ و دوره ٔ آهن . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 5).
-
کبودرآهنگ
لغتنامه دهخدا
کبودرآهنگ . [ ک َ دَ هََ ] (اِخ ) نام یکی از قرای همدان است و طائفه ٔ جلیله ٔ حاجی لر قراقوزلو در آن متمکن و متوطن اند و فخرالمحققین حاجی محمد جعفر، متخلص به مجذوب صاحب مراحل السالکین و غیره از آنجا بوده و در سنه ٔ 1238 هَ . ق . در حوالی مرقد سید حمز...
-
صیدگر
لغتنامه دهخدا
صیدگر. [ ص َ / ص ِ گ َ ] (ص مرکب ) صیدگیر. شکارچی . صیاد. شکارگر : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین . نظامی .صیدگری دام به صحرا کشیدبر سر ره رخت تمنا کشید.میرخسرو (از آنندراج ).
-
خط الفبایی
لغتنامه دهخدا
خط الفبایی . [ خ َطْ طِ اَ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرحله ٔ پنجم از مراحل سیر خطوط است که هر صدا علامت مخصوص دارد،مانند خط امروزی ما اگر کاملاً رعایت اعراب را کرده باشیم مثل اینکه در قرآن مراعات می کنند. (از تاریخ ایران باستان ص 15). رجوع به خط ...