کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراجعت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انجسکیدن
لغتنامه دهخدا
انجسکیدن . [ اَ ج َ دَ ] (مص ) بازگشتن و مراجعت کردن . (ناظم الاطباء). || بازداشتن و منع کردن . (ناظم الاطباء).
-
پس خواندن
لغتنامه دهخدا
پس خواندن .[ پ َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن کسی را که بازگردد. مراجعت خواستن از کسی . دعوت به بازگشت کردن .- پس خواندن صیغه ؛ فسخ کردن عقدی . فسخ کردن با عبارات رسمی .
-
عودت
لغتنامه دهخدا
عودت . [ ع َ دَ ] (ع مص ) عودة. بازگشتن . مراجعت کردن . رجعت کردن . || (اِمص ) بازگشت . برگشت : گفت گرگان محل عودت است و اینجا بودن روی ندارد، به استرآباد باید آمد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 56). و رجوع به عودة شود.- عودت دادن ؛ رد کردن . بازگردانیدن . ...
-
پس آوردن
لغتنامه دهخدا
پس آوردن . [ پ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مراجعت دادن چیزی . رد کردن چیزی خریده به مالک اوّلی آن .
-
چادردران کردن
لغتنامه دهخدا
چادردران کردن . [ دَ / دُ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنی بانوی مهمان را از مراجعت به خانه ٔ خود سخت مانع شدن از راه دوستی و مهر و محبت .
-
رجعت فرمودن
لغتنامه دهخدا
رجعت فرمودن . [ رِ ع َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) بازگشتن . برگشتن . مراجعت کردن . رجعت کردن . || بازگشتن بسوی زن مطلقه ٔ خود : لیک با ام الخبائث چون طلاقش واقع است خسروش رجعت نفرماید به فتوای جفا.خاقانی .
-
رجعت کردن
لغتنامه دهخدا
رجعت کردن . [رِ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مراجعت کردن . بازگشتن و واپس آمدن . (ناظم الاطباء). عودت کردن . برگشتن . بازگشتن . مراجعت کردن . معاودت کردن . بازپس آمدن : و لشکرهای جهان بر وی [ شاپور ] جمع شدند و رجعت کرد و طیسبون از للیانوس بازستد. (فارسنا...
-
واگردانیدن
لغتنامه دهخدا
واگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) زیر و زبر نمودن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). || بازگردانیدن . (زوزنی ) (ناظم الاطباء). مراجعت دادن . (ناظم الاطباء). || تکریر. تکرار. (زوزنی ). اعاده . تردید. (یادداشت مؤلف ).
-
اعاده کردن
لغتنامه دهخدا
اعاده کردن . [ اِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوباره به جای خود برگشتن . || سخن را دوباره گفتن . (ناظم الاطباء). بازگفتن . || بازسرگرفتن . از سر گرفتن دوباره کردن کاری . باز کردن کاری . (یادداشت مؤلف ). تکرار کردن . مکرر کردن . از نوکردن : و باروی شه...
-
انصراف
لغتنامه دهخدا
انصراف . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) برگشتن و بازماندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ). انکفاء. (از اقرب الموارد). بازگشتن و مراجعت و انقلاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). واگشتن . انصفاق . با...
-
احمدآباد
لغتنامه دهخدا
احمدآباد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قریه ای است میان تون و طبس . صاحب حبیب السیر در شرح رفتن میرزا رستم بآستان خاقان دوست و مراجعت کردن میرزا اسکندر بجانب شیراز گوید:..و میرزا اسکندر روزی چند در قریه ٔ احمدآباد که میان تون و طبس واقع است بسربرده .
-
مجارات
لغتنامه دهخدا
مجارات . [ م ُ ] (ع مص ) با یکدیگرمناظره کردن . با هم سخن گفتن : میان هر دورسول در منازعت و مراجعت سخن و حوالت ایشان به یکدیگر در آن جنایت مجارات بسیار رفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 332). || رقابت کردن . با هم برابری کردن : مرو دارالملک سلطا...
-
واپس آمدن
لغتنامه دهخدا
واپس آمدن . [ پ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازآمدن . مراجعت کردن . (ناظم الاطباء) : پیشه ها و خلقها از بعد خواب واپس آید هم به خصم خود شتاب . مولوی .یکدم ار مجنون ز خود غافل شدی ناقه گردیدی و واپس آمدی .مولوی .
-
بگشتن
لغتنامه دهخدا
بگشتن . [ ب ِ گ َ ت َ ] (مص ) تغییر کردن . دیگرگون شدن . امتقاع ؛ بگشتن رنگ روی . بگشتن رنگ ، مزه ، طعم ، بوی ، خوی ، سرکه و جزآن ، تغییر کردن : از خشم گونه ٔ او بگشت : گلگون رخت چو شست بهار از وی بگذشت گل بگشت ز گلگونی . ناصرخسرو (تعلیقات دیوان ص 67...
-
معاودت
لغتنامه دهخدا
معاودت . [ م ُ وَ / وِ دَ ] (از ع ، اِمص ) بازگشتن . (غیاث ). عود و رجعت و بازگشت . (ناظم الاطباء). مراجعت . بازآمدن . بازگشتن . رجوع . رجعت . بازگشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و حجت برگرفتند که اگراو را معاودتی باشد خون او مباح بود. (فارسنامه ٔ...